beautiful vampire🍷
beautiful vampire🍷
خون اشام زیبا🍷
آنچه گذشت
خوابشون برد...
part²⁶
ادمین ویو
امروز روز سفر بود پس ات مشغول حاضر شدن بود
کوک هم کاری برای انجام دادن نداشت تا زمانی که ات اماده بشه پس پیش پدرش رفت و
کوک ویو
رفتم پیش پدرم تا درباره تصمیمی که گرفتم باهاش صحبت کنم
_پدر میشه درباره موضوعی باهات صحبت کنم؟
پ.ک:البته بگو
_تنها
پ.ک: باشه
پ.ک: چی شده؟
_(تصمیمشو میگه)
پ.ک:کوک از تصمیمت مطمئنی چون راه برگشتی نداره یعنی به عبارت دیگری داری تموم پل های پشت سرت رو خراب میکنی و به ریکشن ات هم فکر کردی ؟ ما نمیدونیم قراره چه ریکشنی نشون بده و احتمال داره اتفاقی که دوست نداری بیوفته تو مطمئنی؟
_اره پدر مطمئنم نمیتونم بیشتر از این ببینم ات داره زجر میکشه باید این کارو انجام بدم
پ.ک:باشه فقط به عواقبش یک بار دیگه فکر کن
_چشم پدر ممنون
ادمین ویو
کوک با پدرش صحبت کرد و درباره تصمیمی گرفته بهش اطلاع داد
خب حالا میریم پیش ات ببینیم اونجا چه خبره
ات ویو
برای خودم تو اتاقم بودم و روی تختم نشسته بودم و توی اینترنت گشت میزدم که یهو یاد حرف کوک افتادم که گفته بود امروز میریم مسافرت
مثل برق گرفته ها از جام پریدم و یکی از چمدون هام رو اوردم و توش برای یک هفته لباس چیدم
وسایلی که الان میخواستم رو از توش در آوردم مثل لوازم ارایش و سشوار و اتو مو و چیز های دیگه بعد از جمع کردن وسایلم در چمدون رو بستم و یه کوله کوچیک هم اوردن واسه اینکه وسایلی که کنار گذاشته بودم رو توش بزارم
سریع رفتم یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و لباس پوشیدم و موهام رو خشک کردم
یکم پایینش رو با اتو حالت دار کردم و شروع کردم ارایش کردن
بعد از تموم شدن کارام کولم رو هم بستم و گذاشتم جلوی در
حالا نوبت تعویض لباس خونه به لباس بیرون بود پس در کمد رو باز کردن و لباس مد نظرم رو در اوردم و پوشیدم حاضر بودم و منتظر کوک
بعد از چند مین اومد
سوار ماشین شدیم
+کجا میریم؟
_سوپرایزه
+باشه
بعد از ۲۵ مین به فرودگاه رسیدیم
+کوک اینجا چیکار میکنیم؟
_داریم میریم شهر مورد علاقت
+کجا؟
_خب معلومه پاریس
+واقعا؟
_اره
+هورااا(وی مثل کودک ۴ ساله بالا و پایین میپرد)
ادمین ویو
بعد از خوشحالی کردن سوار هواپیما شدن و به سمت مقصد زیباشون یعنی پاریس شروع به حرکت کردن
وقتی رسیدن به سمت هتل رفتن و اونجا یکم خستگی در کردن و شروع کردن تموم کار های لیستی که کوک ترتیب داده بود رو اجرا کردن و ساختن خاطرات قشنگ
یک هفته بعد
وقتی مسافرت زیباشون تموم شد به سمت خونه برگشتن تا استراحت کنن چون فردا روز سختی برای کوکه شاید برای ات یه روز معمولی باشه ولی پرنسس زیبای این داستان اینجوری فکر میکنه و فراره برای پرنس خوشتیپش روز پر اتفاقی باشه چون داره درباره تصمیمش با پارتنرش صحبت میکنه.....
خون اشام زیبا🍷
آنچه گذشت
خوابشون برد...
part²⁶
ادمین ویو
امروز روز سفر بود پس ات مشغول حاضر شدن بود
کوک هم کاری برای انجام دادن نداشت تا زمانی که ات اماده بشه پس پیش پدرش رفت و
کوک ویو
رفتم پیش پدرم تا درباره تصمیمی که گرفتم باهاش صحبت کنم
_پدر میشه درباره موضوعی باهات صحبت کنم؟
پ.ک:البته بگو
_تنها
پ.ک: باشه
پ.ک: چی شده؟
_(تصمیمشو میگه)
پ.ک:کوک از تصمیمت مطمئنی چون راه برگشتی نداره یعنی به عبارت دیگری داری تموم پل های پشت سرت رو خراب میکنی و به ریکشن ات هم فکر کردی ؟ ما نمیدونیم قراره چه ریکشنی نشون بده و احتمال داره اتفاقی که دوست نداری بیوفته تو مطمئنی؟
_اره پدر مطمئنم نمیتونم بیشتر از این ببینم ات داره زجر میکشه باید این کارو انجام بدم
پ.ک:باشه فقط به عواقبش یک بار دیگه فکر کن
_چشم پدر ممنون
ادمین ویو
کوک با پدرش صحبت کرد و درباره تصمیمی گرفته بهش اطلاع داد
خب حالا میریم پیش ات ببینیم اونجا چه خبره
ات ویو
برای خودم تو اتاقم بودم و روی تختم نشسته بودم و توی اینترنت گشت میزدم که یهو یاد حرف کوک افتادم که گفته بود امروز میریم مسافرت
مثل برق گرفته ها از جام پریدم و یکی از چمدون هام رو اوردم و توش برای یک هفته لباس چیدم
وسایلی که الان میخواستم رو از توش در آوردم مثل لوازم ارایش و سشوار و اتو مو و چیز های دیگه بعد از جمع کردن وسایلم در چمدون رو بستم و یه کوله کوچیک هم اوردن واسه اینکه وسایلی که کنار گذاشته بودم رو توش بزارم
سریع رفتم یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و لباس پوشیدم و موهام رو خشک کردم
یکم پایینش رو با اتو حالت دار کردم و شروع کردم ارایش کردن
بعد از تموم شدن کارام کولم رو هم بستم و گذاشتم جلوی در
حالا نوبت تعویض لباس خونه به لباس بیرون بود پس در کمد رو باز کردن و لباس مد نظرم رو در اوردم و پوشیدم حاضر بودم و منتظر کوک
بعد از چند مین اومد
سوار ماشین شدیم
+کجا میریم؟
_سوپرایزه
+باشه
بعد از ۲۵ مین به فرودگاه رسیدیم
+کوک اینجا چیکار میکنیم؟
_داریم میریم شهر مورد علاقت
+کجا؟
_خب معلومه پاریس
+واقعا؟
_اره
+هورااا(وی مثل کودک ۴ ساله بالا و پایین میپرد)
ادمین ویو
بعد از خوشحالی کردن سوار هواپیما شدن و به سمت مقصد زیباشون یعنی پاریس شروع به حرکت کردن
وقتی رسیدن به سمت هتل رفتن و اونجا یکم خستگی در کردن و شروع کردن تموم کار های لیستی که کوک ترتیب داده بود رو اجرا کردن و ساختن خاطرات قشنگ
یک هفته بعد
وقتی مسافرت زیباشون تموم شد به سمت خونه برگشتن تا استراحت کنن چون فردا روز سختی برای کوکه شاید برای ات یه روز معمولی باشه ولی پرنسس زیبای این داستان اینجوری فکر میکنه و فراره برای پرنس خوشتیپش روز پر اتفاقی باشه چون داره درباره تصمیمش با پارتنرش صحبت میکنه.....
۳.۶k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.