اسم رمان: وقتی ناخاسته خطرناک ترین مافیا عاشقت میشه و مید
اسم رمان: وقتی ناخاسته خطرناک ترین مافیا عاشقت میشه و میدزدتت و مجبوری عروسش باشی و...
پارت: 24
(جیمین)
فاک الان وقت تحریک شدن بود رفتم حموم اب سرد رو باز کردم رفتم زیر اب اووف بخیر گذشت
(20 دقیقه بعد)
اوف حوله رو دورم پیچیدم موهام رو کمی با حوله خشک کردم یه شلوار لش بایه تیشرت لش پوشیدم رفتم پایین جنی نبود وایستا نبود از توی اتاق کارم صدا زیاد میومد اروم در اتاق رو باز کردم
جنی: جیمین
جیمین: تو اینجا چیکار میکنی
جنی: خب خب
جیمین: هیسسس ساکت همین الان برو بیرون تا عصبانی نشدم (کمی داد)
جنی: ب.... باشه(ناراحت)
رفتیم پایین دیگه اشتها نداشتم جنی ظرف ها رو جم کرد با خودم گفتم الان دوباره میاد بغلم ولی بدون حرفی رفت بالا خب بره پاک جیمین تو چت شده اومدم اب بخورم برم چشمم به توت فرنگی ها خورد کمی برداشتم گذاشتم داخل یه طرف در اتاق رو زدم رفتم داخل
جیمین:جنی
جنی:....
جیمین: اوف عزیزم برات توت فرنگی اوردم
حرفم تموم شد روش رو برگردوند نگاهی بهم کرد
جیمین: بیا بخور
اروم ازم گرفت درحال خوردن بود
جیمین: توت فرنگی دوست داری
سرش رو تکون داد
جیمین: عزیزم ببخشید برای امروز
بوسه ای روی موهاش زدم تموم کرد پاهاش رو با پاهام بستم بغلش کردم خوابیدم
[پرش زمانی به 5 بعد]
جیمین: جنی عزیزم بیدار شو
جنی: چرا (خوابالو)
جیمین: برای جنسیت بچه
جنی:وای یادم رفت
الان 3ماهی میشه اومدیم کره
جیمین: عزیزم من نمیدونم ولی شکمت یکم از حالت عادی بزرگ نیست
جنی: یاااا بروم نیار ولی تو دوست داری بچه چی باشه
جیمین: دختر
جنی: من پسر میخوام
جیمین: خیر دختره
جنی: پسره
جیمین: بخیال اماده شد بریم
بعد10 دقیقه اومد
جیمین: بریم
جنی: بریم
رسیدم مطب دکتر نوبت ما شد
دکتر: خب عزیزم دوست داری بچه چی باشه
جیمین/جنی:دختر پسر
دکتر: تبریک میگم بچه
#he_so
پارت: 24
(جیمین)
فاک الان وقت تحریک شدن بود رفتم حموم اب سرد رو باز کردم رفتم زیر اب اووف بخیر گذشت
(20 دقیقه بعد)
اوف حوله رو دورم پیچیدم موهام رو کمی با حوله خشک کردم یه شلوار لش بایه تیشرت لش پوشیدم رفتم پایین جنی نبود وایستا نبود از توی اتاق کارم صدا زیاد میومد اروم در اتاق رو باز کردم
جنی: جیمین
جیمین: تو اینجا چیکار میکنی
جنی: خب خب
جیمین: هیسسس ساکت همین الان برو بیرون تا عصبانی نشدم (کمی داد)
جنی: ب.... باشه(ناراحت)
رفتیم پایین دیگه اشتها نداشتم جنی ظرف ها رو جم کرد با خودم گفتم الان دوباره میاد بغلم ولی بدون حرفی رفت بالا خب بره پاک جیمین تو چت شده اومدم اب بخورم برم چشمم به توت فرنگی ها خورد کمی برداشتم گذاشتم داخل یه طرف در اتاق رو زدم رفتم داخل
جیمین:جنی
جنی:....
جیمین: اوف عزیزم برات توت فرنگی اوردم
حرفم تموم شد روش رو برگردوند نگاهی بهم کرد
جیمین: بیا بخور
اروم ازم گرفت درحال خوردن بود
جیمین: توت فرنگی دوست داری
سرش رو تکون داد
جیمین: عزیزم ببخشید برای امروز
بوسه ای روی موهاش زدم تموم کرد پاهاش رو با پاهام بستم بغلش کردم خوابیدم
[پرش زمانی به 5 بعد]
جیمین: جنی عزیزم بیدار شو
جنی: چرا (خوابالو)
جیمین: برای جنسیت بچه
جنی:وای یادم رفت
الان 3ماهی میشه اومدیم کره
جیمین: عزیزم من نمیدونم ولی شکمت یکم از حالت عادی بزرگ نیست
جنی: یاااا بروم نیار ولی تو دوست داری بچه چی باشه
جیمین: دختر
جنی: من پسر میخوام
جیمین: خیر دختره
جنی: پسره
جیمین: بخیال اماده شد بریم
بعد10 دقیقه اومد
جیمین: بریم
جنی: بریم
رسیدم مطب دکتر نوبت ما شد
دکتر: خب عزیزم دوست داری بچه چی باشه
جیمین/جنی:دختر پسر
دکتر: تبریک میگم بچه
#he_so
۱۵.۱k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.