آدمیزاد ناگهان نه

آدمیزاد ناگهان نه ...

بلکه ذره ذره یک چیزهایی را ...

می اندازد دور ...

چیزهایی را که زندگی کرده بود ...

عشق ورزیده بود ....

به راحتی که نه ...

با تکه ای از خودش می اندازد دور ...

از یک جایی به بعد ...

دیگر " او " را " تو " ...

خطاب نمی کند ...

موهایش را کوتاه نمی کند ...

سیگارش را روشن نمی کند ...

شب ها شعر و موسیقی گوش نمی کند ...

روزها دل از آواز خواندن می کشد ...

آدمیزاد ذره ذره ...

لابه لای زندگانی می میرد ...

و همه گمان می کنند ...

ناگهان مُرده است ...

#سپیده_امیدی
دیدگاه ها (۱۸)

همیشه چیزی در نگاهِ آخر هست ... که در نگاه های دیگر نیست ......

من جایِ تمام کسانی که ...دلتنگ نمی شوند برایت ...من جایِ تما...

نـدارمـت امــا ...دوست داشتنت را عاشقــم ...اینکـہ شبها با خ...

دوسـتَش داشتَـم ....بیشتر از انتظـار دوسـتَم داشت ....دوستَش...

آدميزاد نه ناگهان،بلكه ذره ذره يک‌چيزهايى را مى‌اندازد دور.چ...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط