یک روز رویایی
پارت ۳۴🍷
فلیکس؟
نه نباید دوباره اون حس احمقانه رو تجربه کنم..فلیکس ادم خوبب نیست..یه نگاهی بهش کردم ک بهم لبخند زد..فاک با اون لبخند لعنتیش...خاستم برگردم برم ک صدام زد
فلیکس:ا.ت..فقط چند دقیقه
درو ورمو نگاه کردم..همه داشتن نگام میکردن..رفتم سمت فلیکس
ا.ت:بگو
فلیکس:اینجا؟..ن من راحتم ن خودت..سوار شو
در ماشین رو برام باز کرد ک نشستم داخل ماشین خودمش سوار شدم و راه افتاد
ا.ت:حالا بگو
فلیکس:چرا از دستم فرار میکنی؟
ا.ت:فرار نمیکنم
فلیکس:چرا..همین الان داشتی میرفتی
ا.ت:حرفتو بزن فلیکس
یه لبخندی ب لباش نشست
فلیکس:اولین باره اسممو از زبونت میشنوم
ا.ت:بخای اینجوری ادامه بدی پیاده میشم
فلیکس:خیل خب...ا.ت فقط میخاستم باهم باشیم
ا.ت:من نامزد دارم چرا درک نمیکنی
فلیکس:نامزد داشته باش..نمیتونی دوست پسر هم داشته باشی؟
ا.ت:ولی....
فلیکس:دیدی..فقط باهام راحت باش همین
ا.ت:خیل خب
فلیکس:نظرت چیه بریم یه دوری بزنیم؟ ناهار خوردی؟
ا.ت:نه امروز ذهنم درگیر یه چیزی بود ناهار نخوردم
فلیکس:چیزی اذیتت میکنه؟
ا.ت:نه...شاید
فلیکس:خب بگو باهم حلش کنیم
ت صروتش نگاه کردم..احمقانس اگ بگم لبخنداش شبو روزمو ازم گرفتن
ا.ت:هیچی خودش حل میشه
فلیکس:اوک پس بریم ناهار
احساس عذاب وجدان داشتم..ب جونگ کوک گفتم نیاد ولی الان با فلیکسم..اگ بفهمه چی؟..عصبی میشه؟..قلبم چرا درد میگیره وقتی بهش فک میکنم؟
رسیدیم ب یه رستوران..از ماشین پیاده شد و در طرف منو باز کرد من پیاده شدم و همراهش راه افتادم...رفتیم داخل و یه صندلی رو برام کشید عقب..نشستم روش و خودش هم روبروم نشست..منو رو ورداشت و گرفت سمتم
فلیکس:ت سفارش بده
چشماش برق میزد..لبخند قشنگی رو لباش بود..عطرش..بوش تا سر کوچه میرفت..ولی چرا ت این اوضاع دارم ب جونگ کوک فک میکنم؟
فلیکس:ا.ت حالت خوبه؟
ا.ت:ب..بله؟
فلیکس:رنگت پریده میخای بریم دکتر؟
ا.ت:نه خوبم..خودت سفارش بده من تا حالا اینجا نیومدم
باز یه لبخند قشنگی زد و منو رو بست..گارسون رو صدا زد و غذا رو سفارش داد..شروع کردیم ب خوردن غذا
فلیکس:غذای مورد علاقم ت فرانسه بود
ا.ت: اهوم خوشمزس
دوباره خندش گرفت
ت چشاش نگاه کردم
ا.ت:چی شده؟(با دهن پر)
فلیکس:خیلی کیوتی..یه چی گوشه لباته
از جاش بلند شد و خم شد سمتم..انگشتشو رو لبم گذاشت تا پاکش کنه...قلبم داشت سینمو پاره میکرد..دمای بدنم رفته بود بالا ک یه دفعه.
.
.
.
.
بوس بهتون☻💗 پست بعدیم رو چک کنید راجب همینه🍷
فلیکس؟
نه نباید دوباره اون حس احمقانه رو تجربه کنم..فلیکس ادم خوبب نیست..یه نگاهی بهش کردم ک بهم لبخند زد..فاک با اون لبخند لعنتیش...خاستم برگردم برم ک صدام زد
فلیکس:ا.ت..فقط چند دقیقه
درو ورمو نگاه کردم..همه داشتن نگام میکردن..رفتم سمت فلیکس
ا.ت:بگو
فلیکس:اینجا؟..ن من راحتم ن خودت..سوار شو
در ماشین رو برام باز کرد ک نشستم داخل ماشین خودمش سوار شدم و راه افتاد
ا.ت:حالا بگو
فلیکس:چرا از دستم فرار میکنی؟
ا.ت:فرار نمیکنم
فلیکس:چرا..همین الان داشتی میرفتی
ا.ت:حرفتو بزن فلیکس
یه لبخندی ب لباش نشست
فلیکس:اولین باره اسممو از زبونت میشنوم
ا.ت:بخای اینجوری ادامه بدی پیاده میشم
فلیکس:خیل خب...ا.ت فقط میخاستم باهم باشیم
ا.ت:من نامزد دارم چرا درک نمیکنی
فلیکس:نامزد داشته باش..نمیتونی دوست پسر هم داشته باشی؟
ا.ت:ولی....
فلیکس:دیدی..فقط باهام راحت باش همین
ا.ت:خیل خب
فلیکس:نظرت چیه بریم یه دوری بزنیم؟ ناهار خوردی؟
ا.ت:نه امروز ذهنم درگیر یه چیزی بود ناهار نخوردم
فلیکس:چیزی اذیتت میکنه؟
ا.ت:نه...شاید
فلیکس:خب بگو باهم حلش کنیم
ت صروتش نگاه کردم..احمقانس اگ بگم لبخنداش شبو روزمو ازم گرفتن
ا.ت:هیچی خودش حل میشه
فلیکس:اوک پس بریم ناهار
احساس عذاب وجدان داشتم..ب جونگ کوک گفتم نیاد ولی الان با فلیکسم..اگ بفهمه چی؟..عصبی میشه؟..قلبم چرا درد میگیره وقتی بهش فک میکنم؟
رسیدیم ب یه رستوران..از ماشین پیاده شد و در طرف منو باز کرد من پیاده شدم و همراهش راه افتادم...رفتیم داخل و یه صندلی رو برام کشید عقب..نشستم روش و خودش هم روبروم نشست..منو رو ورداشت و گرفت سمتم
فلیکس:ت سفارش بده
چشماش برق میزد..لبخند قشنگی رو لباش بود..عطرش..بوش تا سر کوچه میرفت..ولی چرا ت این اوضاع دارم ب جونگ کوک فک میکنم؟
فلیکس:ا.ت حالت خوبه؟
ا.ت:ب..بله؟
فلیکس:رنگت پریده میخای بریم دکتر؟
ا.ت:نه خوبم..خودت سفارش بده من تا حالا اینجا نیومدم
باز یه لبخند قشنگی زد و منو رو بست..گارسون رو صدا زد و غذا رو سفارش داد..شروع کردیم ب خوردن غذا
فلیکس:غذای مورد علاقم ت فرانسه بود
ا.ت: اهوم خوشمزس
دوباره خندش گرفت
ت چشاش نگاه کردم
ا.ت:چی شده؟(با دهن پر)
فلیکس:خیلی کیوتی..یه چی گوشه لباته
از جاش بلند شد و خم شد سمتم..انگشتشو رو لبم گذاشت تا پاکش کنه...قلبم داشت سینمو پاره میکرد..دمای بدنم رفته بود بالا ک یه دفعه.
.
.
.
.
بوس بهتون☻💗 پست بعدیم رو چک کنید راجب همینه🍷
۱۰.۳k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.