عمارت ابر پارت۱۰
#عمارت_ابر #پارت۱۰
آقا مارو برگردوندن به همون اتاق خوابه چهار زانو نشستم رویی زمین دستمامو زدم زیر بغلم اخم کردم صورتمو سمت مخالف گرفتم که یهو یه پارچه انداخته شد رویی پام
آیون:حداقل درست بشین
تهیونگ:خوب میریم سر اصل مطلب
کوله رو گذاشت جلوم که یهو در باز شد و عموهه و یونگ اومدن داخل عموهه نشست جایی که آیون میشست بعدم یونگ دست راستش و تهیونگ و آیون کنار هم نشستن سمت چپ
عموهه:خوب مدارکت رو نشون بده
کولمو باز کردم اول از همه کتاب زبان خارجه مو گذاشتم رویی میزش بعدم خودکار گذاشتم
من:اینا کافیه بازم مدرک بدم خدمتتون
عموهه متعجب بود
عموهه:این به چه زبانیه کتاب
من:انگلیسی
یونگ:میشه بانویه جوان دوباره تلفظش کنین
من:چی چیش کنم آهان دوباره بگم انگلیسی یه نوع زبانیه که تویی دنیایی من مردم زیادی بهش تکلم میکنن ویا اون یاد میگیرن چون یه زبان بین المللی به حساب میاد
همشون به دقت گوش دادن و تموم کردم بهشون خیره شدم یهو صدایی کندی کراشم(شکلات بازی خودمون) دراومد
اونا:صدایی چی بود
من:نمیدونم!
عمو:پس برید دنبال صدا
یه تاشون:اطاعت
بلند شدن به سمت در رفتن عموهه هم بلند شدش
عموهه:درسته که از تنبیه نجات پیدا کردی اما تا موقعی که اینجا هستی باید تابع قوانین مقر ابر گوسو باشی
من:چشم...ولی اینجا چطوریه
عموهه:آیون وبقیه دخترا بهت توضیح میدن فعلا همین جا بمون
من:باشههههه عموهه
عموهه:درضمن طرز صحبت کردن اصلا مناسب نیست
سرمو انداختم پایین و چیزی نگفتم فقط خودمو میخوردم چون اگه دهنمو باز میکردم بدبخت و دهنم سرویس میشد
بعد از چند دیقع آیون اومد داخل همراهش چند نفر دیگه هم اومدن
دختره:تو همونی که امروز به من خورد و عذر خواهی هم نکردی
من:اوه ببخشید عجله داشتم آخه..
آیون:لطفا خودت رو دقیق معرفی کن به هرحال تو دیگه جزء ای از گوسو هستی فعلا
من:خوب اسمم وی جیسویه اسم پدرم وی لینگ ومادرم بیاتریسک ریکا اس البته زمانی که ده سالم بود طی یک سانه هوایی از دست دادمشون
آیون:سانه هوایی منظورت چیه
#اسکندر #آیسان_رومخ
آقا مارو برگردوندن به همون اتاق خوابه چهار زانو نشستم رویی زمین دستمامو زدم زیر بغلم اخم کردم صورتمو سمت مخالف گرفتم که یهو یه پارچه انداخته شد رویی پام
آیون:حداقل درست بشین
تهیونگ:خوب میریم سر اصل مطلب
کوله رو گذاشت جلوم که یهو در باز شد و عموهه و یونگ اومدن داخل عموهه نشست جایی که آیون میشست بعدم یونگ دست راستش و تهیونگ و آیون کنار هم نشستن سمت چپ
عموهه:خوب مدارکت رو نشون بده
کولمو باز کردم اول از همه کتاب زبان خارجه مو گذاشتم رویی میزش بعدم خودکار گذاشتم
من:اینا کافیه بازم مدرک بدم خدمتتون
عموهه متعجب بود
عموهه:این به چه زبانیه کتاب
من:انگلیسی
یونگ:میشه بانویه جوان دوباره تلفظش کنین
من:چی چیش کنم آهان دوباره بگم انگلیسی یه نوع زبانیه که تویی دنیایی من مردم زیادی بهش تکلم میکنن ویا اون یاد میگیرن چون یه زبان بین المللی به حساب میاد
همشون به دقت گوش دادن و تموم کردم بهشون خیره شدم یهو صدایی کندی کراشم(شکلات بازی خودمون) دراومد
اونا:صدایی چی بود
من:نمیدونم!
عمو:پس برید دنبال صدا
یه تاشون:اطاعت
بلند شدن به سمت در رفتن عموهه هم بلند شدش
عموهه:درسته که از تنبیه نجات پیدا کردی اما تا موقعی که اینجا هستی باید تابع قوانین مقر ابر گوسو باشی
من:چشم...ولی اینجا چطوریه
عموهه:آیون وبقیه دخترا بهت توضیح میدن فعلا همین جا بمون
من:باشههههه عموهه
عموهه:درضمن طرز صحبت کردن اصلا مناسب نیست
سرمو انداختم پایین و چیزی نگفتم فقط خودمو میخوردم چون اگه دهنمو باز میکردم بدبخت و دهنم سرویس میشد
بعد از چند دیقع آیون اومد داخل همراهش چند نفر دیگه هم اومدن
دختره:تو همونی که امروز به من خورد و عذر خواهی هم نکردی
من:اوه ببخشید عجله داشتم آخه..
آیون:لطفا خودت رو دقیق معرفی کن به هرحال تو دیگه جزء ای از گوسو هستی فعلا
من:خوب اسمم وی جیسویه اسم پدرم وی لینگ ومادرم بیاتریسک ریکا اس البته زمانی که ده سالم بود طی یک سانه هوایی از دست دادمشون
آیون:سانه هوایی منظورت چیه
#اسکندر #آیسان_رومخ
۶.۷k
۲۹ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.