p40
p40
ویو کوک :
کوک : دیدم یهو از توی جیبش تفنگو درآورد و روی سر من گرفت و
بنگ بنگ بنگ
کوک : چند دقیقه گذشت و چشامو باز کردم و بندمو نگاه کردم ولی هیچیم نشده بود نگاهه ا/ت کردم ...
ویو ا/ت :
+ دیدم که صدای تفنگ اومد اولش خیلی ترسیدم ولی بعدش که کوک و دیدم دیدم اونم داره منو نگاه میکنه نگاه خودم کردم دیدم سالمم بعدش نگاه اون پیر مرد خرفت کردم دیدم روی زمین افتاده غرق خونه ...
+ ک....ک...کوک
کوک : ت..ت...ته..تهیونگ؟
+ تا کوک اسم تهیونگ و آورد سریع برگشتم سمتش و دیدمش ...
_ سلام گایز من برگشتم
+ تهیونگگگگگگگگگگ ( سریع دویدم بغلش )
+ دلم خیلی برات تنگ شده بود بابت تمام رفتارام ببخشید ببخشید ببخشید ببخشییییییید ( داد و گریه )
_ ا/ت ...( سرد )
+ ج...جانم
_ من فقط برای نجات کوک اومدم ...
+ با حرفی که زد قلبم وایساد ...
+ چ ..چی ؟
_ بادیگاردا میان تورو میبرن یه شهر دور افتاده ..
+ ن ..نه نه تهیونگ این کارو نکن من بابت حرفام ازت معذرت میخوام اینکارو باهام نکن ...
_ میدونستی چقدر دوست دارم ولی با این حال این کارو باهام کردی ...
+ تهوینگ لطفا ...
_ ببریدش ..( اشاره به بادیگاردا )
+ نهههههههههههههههههههههه ( داد )
+ به زود بادیگاردا منو انداختن توی ماشین و بردن ...
ویو کوک :
کوک : تهیونگ این چه کاری بود کردی ؟
_ من دوسش دارم ... هنوزم دوسش دارم ولی دیگه نمیخوام آسیب ببینه ...
کوک : وقتی تو اون حرفو بهش زدی نابود شد بفهمممم
_ اون اذیت میشه وقتی کنار منه
کوک : تهیونگ برو دنبالش ...
_ هوووووووووف ..
کوک : بروووووووووووو
_ نمیتونم
کوک : پس اگه با پارک یوهو وارد رابطه شد عذاب وجدان نگیر
_ چ..چی؟
کوک : پارک هو یکی از خاطرخواهای ا/ت عه ..
_ نه نه نه نههههههههههههههههههههههههههههه
ویو تهیونگ :
_ وقتی دیدم کوک این حرفو زد خون جلوی چشمام و گرفت و سوار ماشین شدم و با تمام سرعت گاز دادم ...!
....
پارت بعدم میزارمممممممم
ویو کوک :
کوک : دیدم یهو از توی جیبش تفنگو درآورد و روی سر من گرفت و
بنگ بنگ بنگ
کوک : چند دقیقه گذشت و چشامو باز کردم و بندمو نگاه کردم ولی هیچیم نشده بود نگاهه ا/ت کردم ...
ویو ا/ت :
+ دیدم که صدای تفنگ اومد اولش خیلی ترسیدم ولی بعدش که کوک و دیدم دیدم اونم داره منو نگاه میکنه نگاه خودم کردم دیدم سالمم بعدش نگاه اون پیر مرد خرفت کردم دیدم روی زمین افتاده غرق خونه ...
+ ک....ک...کوک
کوک : ت..ت...ته..تهیونگ؟
+ تا کوک اسم تهیونگ و آورد سریع برگشتم سمتش و دیدمش ...
_ سلام گایز من برگشتم
+ تهیونگگگگگگگگگگ ( سریع دویدم بغلش )
+ دلم خیلی برات تنگ شده بود بابت تمام رفتارام ببخشید ببخشید ببخشید ببخشییییییید ( داد و گریه )
_ ا/ت ...( سرد )
+ ج...جانم
_ من فقط برای نجات کوک اومدم ...
+ با حرفی که زد قلبم وایساد ...
+ چ ..چی ؟
_ بادیگاردا میان تورو میبرن یه شهر دور افتاده ..
+ ن ..نه نه تهیونگ این کارو نکن من بابت حرفام ازت معذرت میخوام اینکارو باهام نکن ...
_ میدونستی چقدر دوست دارم ولی با این حال این کارو باهام کردی ...
+ تهوینگ لطفا ...
_ ببریدش ..( اشاره به بادیگاردا )
+ نهههههههههههههههههههههه ( داد )
+ به زود بادیگاردا منو انداختن توی ماشین و بردن ...
ویو کوک :
کوک : تهیونگ این چه کاری بود کردی ؟
_ من دوسش دارم ... هنوزم دوسش دارم ولی دیگه نمیخوام آسیب ببینه ...
کوک : وقتی تو اون حرفو بهش زدی نابود شد بفهمممم
_ اون اذیت میشه وقتی کنار منه
کوک : تهیونگ برو دنبالش ...
_ هوووووووووف ..
کوک : بروووووووووووو
_ نمیتونم
کوک : پس اگه با پارک یوهو وارد رابطه شد عذاب وجدان نگیر
_ چ..چی؟
کوک : پارک هو یکی از خاطرخواهای ا/ت عه ..
_ نه نه نه نههههههههههههههههههههههههههههه
ویو تهیونگ :
_ وقتی دیدم کوک این حرفو زد خون جلوی چشمام و گرفت و سوار ماشین شدم و با تمام سرعت گاز دادم ...!
....
پارت بعدم میزارمممممممم
۲۷.۷k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.