وقتی مامان ا.ت بخاطر پول باهاش ازدواج کرده وعاشق تو میشه

وقتی مامان ا.ت بخاطر پول باهاش ازدواج کرده وعاشق تو میشه و......

ا.ت:نه لپ بهتر تا لب(بشدت‌کیوت؟

هیونجین:ا.ت لبمو بوس نمیکنی نه

ا.ت:نه بو
داشتم حرفمو کامل میکردم که هیونجین لبشو گذاشتم رولبام

هیونجین:خودم بوس کردم

ا.ت:بدجنس

هیونجین:پاشو بریم شام بخوریم

ا.ت:بریم

*سرمیزشام*

هیونجین:ا.ت من از مامانت جدا شدم

ا.ت:اینقدر زود

هیونجین:برام کاری نداشت مامانتم پولشو گرفت

ا.ت:اوهوم(بابخص🥺)

هیونجین:چیزی شده

ا.ت:منو مامانم خیلی باهم خوب بودیم تا وقتی گفت میخواد با تو ازدواج کنه از اون روزی هم که با تو ازدواج کرد اصلا خونه نبود که بخوام ببینمش دلم براش تنگ شده(گریه)

هیونجین:ا.ت آروم باش لطفا نمیتونم اشکاتو ببینم وقتی گریه میکنی قلبم تیکه تیکه میشه

ا.ت:هیونجین من الان چیکار کنم

هیونجین:بیا باهم ازدواج کنیم

ا.ت:خیلی زود نی

هیونجین:کجاس زوده تو که خیلی وقته ماله منی

ا.ت:مامانمم دعوت می‌کنیم

هیونجین:صد در صد البته اگه بیاد

ا.ت:میاد میاد من مطمئنم که میاد اون روز عروسی دخترش میاد

هیونجین:خوب شاممونم که تموم شد پاشو بریم بخوابیم

ا.ت:ضرفا کی میشوره؟؟؟

هیونجین:آجوما

ا.ت:آجوما؟
هیونجین زشته ما خوردیم اون بیاد بشوره

هیونجین:ا.ت ولش کن
راستی خوشمزه بود

ا.ت:نه(😑)

هیونجین:....