پارت56
#پارت56
من ازت متنفر نیستم
لبشو با زبونش خیس کرد و زل زد تو چشمام
موهامو پشت گوشم زد
با شیطنت تو چشماش ادامه داد:
اممممم... پس دلت میخواد یکم شیطونی کنیم دختر خانم؟
زدم به سینش
-یااااااا...
شوگا: هی نگو که بهت خش نمیگذرع
سرم و انداختم پایین و اونم سرش و کج کرد
شوگا: نمیگذره؟
با انگشتم رو سینش چیز های الکی میکشیدیم
با صدای آرومی لب زدم
-چرا خب.. خوش میگذرع..ینی چیزه.. اه شوگا ولم کن
قهقه ای زدم و لپمو کشید
شوگا: وقتی خجالت میکشی ناز میشیاااا
لب و لوچم و براش کج کردم و ایشی گفتم لبشو تو دهنش کشید و سری تکون داد
شوگا: اوکی... انگار میلی به این کار نداری... هنوز حرفش تموم نشده بود که
با صدای گوشیش حرفش رو خرد
بلند شد و همنطور که رو پاهاش میشوندم گوشیش رو از روی میز شیشه ای جلوی پاش برداشت
شوگا: بورامه.... و بلافاصله دکمه سبز رنگ رو فشار داد
شوگا: الو..
-مرسی خوبم... تو چطوری؟
شوگا: خونه..
شوکا: اونجا بیام چیکار؟
شوگا: کی امده؟
شوگا: یعنی چی؟ آخه من باید بیام اونجا چیکار؟
با کنجکاوی زل زده بودم بهش تا ببینم میتونم چیزی از حرفاش دستیگرم بشه یا نه
نگاهش به نگاه کنجکاوم خورد.. لبخندی زد و دستشو حلقه کرد دور شونه هام و چسبوندم به خدشو بوسه ای رو موهام زد
چقد وقتی اینجوری دلبری میکرد دوست داشتنی و خوردنی میشد
شوگا: عاه.. خیلی خب میام..
شوگا: گفتم میام دیگه... تا ده مین دیگه اونجا
شوگا: فعلا.. و گوشی و قطع کرد و قبل اینکه من بخوام چیزی بگم لب زد
خب خانم کوچولو فکر کنم بدونم دوای دردت چیه
ک دیگه حوصلت سر نرع
-چی؟
شوگا: قرارع بریم یجایی
-کجا؟
شوگا: یجای خوب
.................................
ببینم کی ولین لایک رو میده
من ازت متنفر نیستم
لبشو با زبونش خیس کرد و زل زد تو چشمام
موهامو پشت گوشم زد
با شیطنت تو چشماش ادامه داد:
اممممم... پس دلت میخواد یکم شیطونی کنیم دختر خانم؟
زدم به سینش
-یااااااا...
شوگا: هی نگو که بهت خش نمیگذرع
سرم و انداختم پایین و اونم سرش و کج کرد
شوگا: نمیگذره؟
با انگشتم رو سینش چیز های الکی میکشیدیم
با صدای آرومی لب زدم
-چرا خب.. خوش میگذرع..ینی چیزه.. اه شوگا ولم کن
قهقه ای زدم و لپمو کشید
شوگا: وقتی خجالت میکشی ناز میشیاااا
لب و لوچم و براش کج کردم و ایشی گفتم لبشو تو دهنش کشید و سری تکون داد
شوگا: اوکی... انگار میلی به این کار نداری... هنوز حرفش تموم نشده بود که
با صدای گوشیش حرفش رو خرد
بلند شد و همنطور که رو پاهاش میشوندم گوشیش رو از روی میز شیشه ای جلوی پاش برداشت
شوگا: بورامه.... و بلافاصله دکمه سبز رنگ رو فشار داد
شوگا: الو..
-مرسی خوبم... تو چطوری؟
شوگا: خونه..
شوکا: اونجا بیام چیکار؟
شوگا: کی امده؟
شوگا: یعنی چی؟ آخه من باید بیام اونجا چیکار؟
با کنجکاوی زل زده بودم بهش تا ببینم میتونم چیزی از حرفاش دستیگرم بشه یا نه
نگاهش به نگاه کنجکاوم خورد.. لبخندی زد و دستشو حلقه کرد دور شونه هام و چسبوندم به خدشو بوسه ای رو موهام زد
چقد وقتی اینجوری دلبری میکرد دوست داشتنی و خوردنی میشد
شوگا: عاه.. خیلی خب میام..
شوگا: گفتم میام دیگه... تا ده مین دیگه اونجا
شوگا: فعلا.. و گوشی و قطع کرد و قبل اینکه من بخوام چیزی بگم لب زد
خب خانم کوچولو فکر کنم بدونم دوای دردت چیه
ک دیگه حوصلت سر نرع
-چی؟
شوگا: قرارع بریم یجایی
-کجا؟
شوگا: یجای خوب
.................................
ببینم کی ولین لایک رو میده
۱۰.۰k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.