پارت55
#پارت55
من ازت متنفر نیستم
منم بعد مدنی رفتم پایین و روی مبل نشستم بعد مدتی اونم از آشپزخونه امد بیرون درحالی که دستاشو داشت با دستمال خشک میکرد به طرفم امد و کنارم نشست دستشو حلقه کرد دور کمرم و به خدش چسبوند
با بی حوصلگی نگاهی بهش کردم
شوگا: چیزی شده؟
پوفی کردم و دستمو بع چونم زدم
-شوگا..
درحالی که تلوزیون رو روشن میکرد هومی گفت
-خیلی سردی!
بدون ایننکه نکاشو از تلویزیون بگیره لب زد
عه؟ واقعا؟ خب بخاری رو روشن کن گرمم شه
میشکونی از پهلوش گرفتم که خنده ای کرد
-خیلی بیشوری.. اصلا ولم کن من قهرم
به خدش بیشتر فشارم داد
شوگا: یادت رفته گفتم با ناز کشیدن میونه خوبی ندارم جوجو کوچولو؟
-مگه من گفتم نازم و بکش؟
شوگا: با زبون بی زبونی آره
-گمشو.. نه نمیخوام نازمو بکشی.. چرخید طرفم و زل زد تو چشمام
شوگا: مشکل توعه کوچولو چیه؟ هوم؟
پشت چشمی براش نازک کردم
-یکم احساس نداری.. زبونش و رو لبش کشید
شوگا: چه جالب
-عا ببین.. فقط میخای منو حرص بدی
خندید خم شد و چونم و بوسی کرد
شوگا: خب بگم جانم حله؟
لبخندی زدم و شری تکون دادم
شوگا: جانم.. بگو حرفتو
لبمو با زبونم خیس کردم درحالی که انگشت اشارمو رو لبش میکشیدم
قیافم رو مظلوم کرد
-حوصلم سررفته شوگا
قیافش شیطون شد....
شت تموم
من ازت متنفر نیستم
منم بعد مدنی رفتم پایین و روی مبل نشستم بعد مدتی اونم از آشپزخونه امد بیرون درحالی که دستاشو داشت با دستمال خشک میکرد به طرفم امد و کنارم نشست دستشو حلقه کرد دور کمرم و به خدش چسبوند
با بی حوصلگی نگاهی بهش کردم
شوگا: چیزی شده؟
پوفی کردم و دستمو بع چونم زدم
-شوگا..
درحالی که تلوزیون رو روشن میکرد هومی گفت
-خیلی سردی!
بدون ایننکه نکاشو از تلویزیون بگیره لب زد
عه؟ واقعا؟ خب بخاری رو روشن کن گرمم شه
میشکونی از پهلوش گرفتم که خنده ای کرد
-خیلی بیشوری.. اصلا ولم کن من قهرم
به خدش بیشتر فشارم داد
شوگا: یادت رفته گفتم با ناز کشیدن میونه خوبی ندارم جوجو کوچولو؟
-مگه من گفتم نازم و بکش؟
شوگا: با زبون بی زبونی آره
-گمشو.. نه نمیخوام نازمو بکشی.. چرخید طرفم و زل زد تو چشمام
شوگا: مشکل توعه کوچولو چیه؟ هوم؟
پشت چشمی براش نازک کردم
-یکم احساس نداری.. زبونش و رو لبش کشید
شوگا: چه جالب
-عا ببین.. فقط میخای منو حرص بدی
خندید خم شد و چونم و بوسی کرد
شوگا: خب بگم جانم حله؟
لبخندی زدم و شری تکون دادم
شوگا: جانم.. بگو حرفتو
لبمو با زبونم خیس کردم درحالی که انگشت اشارمو رو لبش میکشیدم
قیافم رو مظلوم کرد
-حوصلم سررفته شوگا
قیافش شیطون شد....
شت تموم
۹.۷k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.