" بازگشت بی نام "

پارت ۱۲۰#


ویو ته‌یون

ته‌یون: نه… نیازی نیست عزیزم.
هیکارو: هوم، باشه. پس بعدِ کارت می‌بینمت، عشقم.
ته‌یون: باشه… خدافــظ.

گوشی رو که قطع کردم هنوز دستم می‌لرزید. نمی‌خواستم هیکارو بیاد دم شرکت؛ اصلاً حال و حوصله‌اش رو نداشتم.
از اتاق بیرون زدم که صدای ته‌جین اومد

ته‌جین: زود باش، شوگا منتظره!

نفس عمیقی کشیدم و رفتم بیرون.
همون‌جا کنار ماشین ایستاده بود… سیگار بین انگشت‌هاش بود و هر بار که دود رو بیرون می‌داد، یک سرفه‌ی کوتاه می‌کرد.
پا‌هام بی‌اختیار کند شد.
قرار بود تنها کنار هم توی ماشین بشینیم.
همین فکر کافی بود که ضربان قلبم از گلوم بالا بزنه.

وای خدای من… داروهام.
یادم رفته بود بیارمشون.
اگه دوباره عصبی بشه؟ اگه دوباره تهدید کنه؟ من بدون دارو چیکار کنم؟

شوگا: چرا وایستادی؟… بیا سوار شو. بجنب.
صداش مثل یخ سرد بود.

رفتم سمت صندلی کناری و نشستم. از پشت شیشه دیدم آخرین پک سیگار رو زد، تهش رو زیر کفش له کرد و بعد آروم، بدون یک کلمه، نشست پشت فرمان.
ماشین حرکت کرد.
هیچ حرفی نمی‌زد. نه یه سؤال، نه یه نگاه، نه حتی یک کلمه‌ی ساده.
این سکوت… این سکوت خیلی بدتر از داد زدن بود. انگار آرامش قبل از طوفان بود.
انگار منتظر لحظه‌ای بود تا…

سریع سرم رو تکون دادم که افکار بد از مغزم برن بیرون.

وقتی رسیدیم شرکت، حتی صبر نکرد کامل ماشین وایسه؛ تقریباً پریدَم پایین و تند رفتم داخل ساختمان. قلبم هنوز تند می‌زد.
رفتم سمت اتاق خودم که تازه یادم افتاد…

اوه نه
من باید شرکت رو به خودش نشون می‌دادم.

ته‌یون: وای خدا… چه گرفتاری شدم واقعاً.

همین‌جوری داشتم زیر لب غر می‌زدم که ناگهان در اتاق باز شد.
چرخیدم.

شوگا بود.

آروم وارد شد و در رو بست. بدون اینکه حرف بزنه شروع کرد قدم‌به‌قدم سمت من اومدن.
هر قدمش که نزدیک‌تر می‌شد، قلب من یک ضربه‌ی محکم‌تر می‌زد.
نفسم بالا نمی‌اومد.
باید داروهام رو می‌آوردم… باید.

اومد جلوی من ایستاد. خیلی نزدیک.
جایی برای عقب رفتن نبود...
دیدگاه ها (۰)

" بازگشت بی نام "

" بازگشت بی نام "

" بازگشت بی نام "

" بازگشت بی نام "

" بازگشت بی نام"

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط