اسارتدرزندانفرشته

اسارت‌درزندان‌فرشته!²
Part TwentyFour(24)thelastpart
~
*7 سال بعد*
نمیدونم اون روز چه چیز خیری داشت که همه چیزو ساخت. خانواده‌مون دور هم جمع شد و از چیزی که هنری/هارلی می‌خواست هم قدرتمندتر شدیم. "خانواده‌ی کیم" قدرتمندترین خانوادهٔ آسیا چیزی که پدرم بدست نیاورد.
و البته ناگفته نماند الان تو تمام دنیای مافیا من و تهسونگ گروهی هستیم که همه ازمون میترسند. ما چیزی رو ساختیم که پدرمون در ساختنش هیچوقت موفق نبود!
ما قدرت هستیم. من‌واون و البته پسر کوچولوی من و دختر تهسونگ.



ببخشید کم شد واقعا در شرایط خوبی نیستم میدونم میتونست خیلی بهتر باشه ولی متاسفم :)...
به هر حال امیدوارم از همین هم خوشتون اومده باشه.
دیدگاه ها (۰)

ټڪ پاࢪتےتک و تنها روی تخته سنگی در کنار آبشار نشسته بود و کت...

نامجون بی‌توجه به چشمان از حدقه بیرون زده یونیونگ مِن‌مِن کر...

سارت‌درزندان‌فرشته!²Part TwentyThree(23)~تو سالن ورزشی پیداش...

اسارت‌درزندان‌فرشته!²Part TwentyTwe(22)~_ آره! من... باید با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط