ای خداااا
ای خداااا
چرا باید با جونگوو هم گروهی باشم
تو همین فکرا بودم ک مدیر گفت
&خانم کیم شما با اقای مین هم گروه هستید
+ سری تکون دادم و وارد دفتر شدم و رو یکی از صندلی های دفتر نشستم ک بعد از چند لحظه جونگوو هم اومد و پیش من نشست
من اصلا بهش اهمیت نمیدادم و نگاهش نمیکردم ولی اون همش نگاهش رو من بود
+ببخشید اقای مدید باید چیکار کنیم ما؟
&باید یچیزی مثل تبلیغ درست کنید
ک مدرسمون بیشتر پیشرفت کنه
+خدایا (زیرلب)
&حالا میتونه نوشتنی باشه میتونید نقاشی کنید یا بهتر همه میتونید با هم فیلمشو درست کنید
همینجا تو مدرسه کارتونو میکنید و هر وسیله ای هم لازم داشتید مدرسه برای تبلیغ بهتون میده
+-بله اقای مدیر
&حالا برید کارتونو شروع کنید
+نیم نگاهی ب جونگوو انداختم و با اخم از جام بلند شدم و ب سمت در رفتم
وارد حیاط شدم جونگوو هم پشت سرم میومد
+خب الان چیکار کنیم ب نظرت (سرد)
-ام نمیدونم (دستپاچه)
+ببین من اصلا علاقه ای ب این کار ندارم و مخصوصا با ت اصن دوست ندارم همگروهی داشته باشم
ببین من نقاشیم خوبه ی نقاشی چرت میکشمو بش میدم بعدم میگم گروهی بود و با هم کشیدیم ک ولمون کنه
_هی ن وایسا این برای من مهمه
کمی مکث کرد و گفت چون با توعم برام مهمه (اروم و زیر لب جوری ک ات بشنوه)
+اهمیت ندادمو داشتم میرفتم ک دستمو گرفت
-وایسا نرو این ی کاره گروهیه ن تکی
بهترین چیزم ب نظر من اینه ک فیلم بسازیم
+ولم کن
دستمو بیشتر فشرد و گفت
-ولی این ی فعالیت گروهیههه
چون ما خیلی سلیقمون خوب بوده مارو انتخاب کردن
+خب ک چی
برای من ک مهم نیس
-چرا مهم نیس تکلیف مدرسس باید مهم باشه
+هه کی بکی میگه آقای مین ن این ک شما همیشه درس میخوندی و تکلیفاتو انجام میدادی الان چی شده ک برات مهمه
عجیبه واقعا تا جایی ک یادمونه ت همیشه کرم میریختی اصن فکر مدرسه نبودی
-چیزی نگفت و چیزی هم واس گفتن نداشت چون کاملا حرفای دخترک درست بود
فقط میخواست ب هر بهونه ای حتی درس پیش اون دختر باشه
-فقط... فقط بیا لطفا انجامش بدیم
+هوف باشه (با کلافگی) البته اگه شما دستمو ول کنید
-دستشو ول کرد
داشتیم برای کار میرفتیم تو سالن مدرسه ک ی دفعه
-ات... امم من گشنمه
میشه بریم اول یچی بخوریم (با حالت کیوت)
+بریم بوفه ی مدرسه؟
-اخجون بریم مهمون ت
+خندیم و گفتم باشه
-با خوشحالی اومد و دستمو گرفت
+هی چیکار میکنی
- خوشحالم ک میخوام باهات غذا بخورم(لبخند)
+چیزی نگفتم و ب راحتم ادامه دادم
-رسیدیم
+بشین
چی میخوری
-ت چی میخوری
+ من ی نودل
منم همونو میخوام
+اوک
نودلارو گرفتم بخور
-وای مرسی
+لبخند
داشتیم نودل میخوردیم ک ی دفعه.......
چرا باید با جونگوو هم گروهی باشم
تو همین فکرا بودم ک مدیر گفت
&خانم کیم شما با اقای مین هم گروه هستید
+ سری تکون دادم و وارد دفتر شدم و رو یکی از صندلی های دفتر نشستم ک بعد از چند لحظه جونگوو هم اومد و پیش من نشست
من اصلا بهش اهمیت نمیدادم و نگاهش نمیکردم ولی اون همش نگاهش رو من بود
+ببخشید اقای مدید باید چیکار کنیم ما؟
&باید یچیزی مثل تبلیغ درست کنید
ک مدرسمون بیشتر پیشرفت کنه
+خدایا (زیرلب)
&حالا میتونه نوشتنی باشه میتونید نقاشی کنید یا بهتر همه میتونید با هم فیلمشو درست کنید
همینجا تو مدرسه کارتونو میکنید و هر وسیله ای هم لازم داشتید مدرسه برای تبلیغ بهتون میده
+-بله اقای مدیر
&حالا برید کارتونو شروع کنید
+نیم نگاهی ب جونگوو انداختم و با اخم از جام بلند شدم و ب سمت در رفتم
وارد حیاط شدم جونگوو هم پشت سرم میومد
+خب الان چیکار کنیم ب نظرت (سرد)
-ام نمیدونم (دستپاچه)
+ببین من اصلا علاقه ای ب این کار ندارم و مخصوصا با ت اصن دوست ندارم همگروهی داشته باشم
ببین من نقاشیم خوبه ی نقاشی چرت میکشمو بش میدم بعدم میگم گروهی بود و با هم کشیدیم ک ولمون کنه
_هی ن وایسا این برای من مهمه
کمی مکث کرد و گفت چون با توعم برام مهمه (اروم و زیر لب جوری ک ات بشنوه)
+اهمیت ندادمو داشتم میرفتم ک دستمو گرفت
-وایسا نرو این ی کاره گروهیه ن تکی
بهترین چیزم ب نظر من اینه ک فیلم بسازیم
+ولم کن
دستمو بیشتر فشرد و گفت
-ولی این ی فعالیت گروهیههه
چون ما خیلی سلیقمون خوب بوده مارو انتخاب کردن
+خب ک چی
برای من ک مهم نیس
-چرا مهم نیس تکلیف مدرسس باید مهم باشه
+هه کی بکی میگه آقای مین ن این ک شما همیشه درس میخوندی و تکلیفاتو انجام میدادی الان چی شده ک برات مهمه
عجیبه واقعا تا جایی ک یادمونه ت همیشه کرم میریختی اصن فکر مدرسه نبودی
-چیزی نگفت و چیزی هم واس گفتن نداشت چون کاملا حرفای دخترک درست بود
فقط میخواست ب هر بهونه ای حتی درس پیش اون دختر باشه
-فقط... فقط بیا لطفا انجامش بدیم
+هوف باشه (با کلافگی) البته اگه شما دستمو ول کنید
-دستشو ول کرد
داشتیم برای کار میرفتیم تو سالن مدرسه ک ی دفعه
-ات... امم من گشنمه
میشه بریم اول یچی بخوریم (با حالت کیوت)
+بریم بوفه ی مدرسه؟
-اخجون بریم مهمون ت
+خندیم و گفتم باشه
-با خوشحالی اومد و دستمو گرفت
+هی چیکار میکنی
- خوشحالم ک میخوام باهات غذا بخورم(لبخند)
+چیزی نگفتم و ب راحتم ادامه دادم
-رسیدیم
+بشین
چی میخوری
-ت چی میخوری
+ من ی نودل
منم همونو میخوام
+اوک
نودلارو گرفتم بخور
-وای مرسی
+لبخند
داشتیم نودل میخوردیم ک ی دفعه.......
۳.۹k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.