qart 5
qart 5
قدرت عشق
صدای در اومد رفتم درو باز کردم یکی بود که نمیشناختم
هوانا:کیه عزیزم؟
جه یی:نمیدونم نمیشناسم
هوانا اومد پیشم
هوانا:تو اینجا چیکار میکنی عوضی؟(با داد)
آرا:اووو چطوری خیلی وقته ندیدمت
هوانا:گمشو از اینجا بیرون
جه یی:این کیه هوانا
هوانا:ولش کن عزیزم مهم نیس
جه یی:یعنی چی که مهم نیس این کیه که این وقت شب اومده خونه من؟!!!
آرا:اوخی عزیزم بزا خودمو معرفی کنم من دوست دختر قبلی تهیونگم الانم قراره باهم ازدواج کنیم چند روز دیگه گرفتی یا بیشتر توضیح بدم؟
جه یی:چی ... چی (با بغض)
هوانا:زنیکه هرزه چرت ورت نگو گورتو گم کن از این خونه بیرون
اونا داشتن باهم جرو بحث میکردن نفهمیدم چی شد یهو پاهام سست شد و از حال رفت
ویو هوانا
(بعد اینکه اون هرزه رو از خونه انداختم بیرون برگشتم سمت هوانا دیدم از حال رفته)
هوانا:وای ...جه یی... جه یی (با داد ونگرانی)
هرکاری کردم جه یی بیدار نشد زنگ زدم تا یه آمبولانس بفرستن بعد اینکه آمبولانس اومد جه یی سوار کردن برون منم پشت سرشون با ماشین رفتم
[پرش زمانی به بیمارستان]
جه یی بردن اتاق عمل من دیگ بدجور نگران شدم و زنگ زدم به تهیونگ
هوانا:الو (با گریه)
تهیونگ:سلام چی شده چرا داری گریه میکنی؟!
هوانا:هیچی نپرس زود بیا بیمارستان نزدیک خونتون جه یی حالش بد شد بردنش اتاق عمل وقتی اومدی همچی برات تعریف میکنم
تهیونگ:باشه (با نگرانی)
زود پاشدم رفتم سمت بیمارستان دیدم هوانا جلوی در اتاق عمله رفتم سمتش
تهیونگ:چی شده؟!
هوانا همه ماجرارو واسم تعریف کرو دیگ نمیدونستم چیکار کنم آخه این دختر چرا باید این همه سختی بکشه میدونم همه اینا زیر سر اون آرا عوضی و مامانمه میدونم چیکارش کنم
[۴ساعت بعد]
دکتر اومد بیرون از اتاق عمل
رفتم سمتش و......
تهیونگ: خانم دکتر حال همسرم چطوره؟
دکتر:حال همسرتون خوبه ولی باید چند روز اینجا بمونن
تهیونگ:اوه،خدارو شکر
دکتر:ولی.........
کپی ممنوع❌️❌️
قدرت عشق
صدای در اومد رفتم درو باز کردم یکی بود که نمیشناختم
هوانا:کیه عزیزم؟
جه یی:نمیدونم نمیشناسم
هوانا اومد پیشم
هوانا:تو اینجا چیکار میکنی عوضی؟(با داد)
آرا:اووو چطوری خیلی وقته ندیدمت
هوانا:گمشو از اینجا بیرون
جه یی:این کیه هوانا
هوانا:ولش کن عزیزم مهم نیس
جه یی:یعنی چی که مهم نیس این کیه که این وقت شب اومده خونه من؟!!!
آرا:اوخی عزیزم بزا خودمو معرفی کنم من دوست دختر قبلی تهیونگم الانم قراره باهم ازدواج کنیم چند روز دیگه گرفتی یا بیشتر توضیح بدم؟
جه یی:چی ... چی (با بغض)
هوانا:زنیکه هرزه چرت ورت نگو گورتو گم کن از این خونه بیرون
اونا داشتن باهم جرو بحث میکردن نفهمیدم چی شد یهو پاهام سست شد و از حال رفت
ویو هوانا
(بعد اینکه اون هرزه رو از خونه انداختم بیرون برگشتم سمت هوانا دیدم از حال رفته)
هوانا:وای ...جه یی... جه یی (با داد ونگرانی)
هرکاری کردم جه یی بیدار نشد زنگ زدم تا یه آمبولانس بفرستن بعد اینکه آمبولانس اومد جه یی سوار کردن برون منم پشت سرشون با ماشین رفتم
[پرش زمانی به بیمارستان]
جه یی بردن اتاق عمل من دیگ بدجور نگران شدم و زنگ زدم به تهیونگ
هوانا:الو (با گریه)
تهیونگ:سلام چی شده چرا داری گریه میکنی؟!
هوانا:هیچی نپرس زود بیا بیمارستان نزدیک خونتون جه یی حالش بد شد بردنش اتاق عمل وقتی اومدی همچی برات تعریف میکنم
تهیونگ:باشه (با نگرانی)
زود پاشدم رفتم سمت بیمارستان دیدم هوانا جلوی در اتاق عمله رفتم سمتش
تهیونگ:چی شده؟!
هوانا همه ماجرارو واسم تعریف کرو دیگ نمیدونستم چیکار کنم آخه این دختر چرا باید این همه سختی بکشه میدونم همه اینا زیر سر اون آرا عوضی و مامانمه میدونم چیکارش کنم
[۴ساعت بعد]
دکتر اومد بیرون از اتاق عمل
رفتم سمتش و......
تهیونگ: خانم دکتر حال همسرم چطوره؟
دکتر:حال همسرتون خوبه ولی باید چند روز اینجا بمونن
تهیونگ:اوه،خدارو شکر
دکتر:ولی.........
کپی ممنوع❌️❌️
۲۸.۳k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.