qart 7
qart 7
قدرت عشق
دیدم مامان تهیونگ تو خونس
تهیونگ:تو اینجا چیکار میکنی؟
آروم زدم به پای تهیونگ آستین پیرهنشو کشیدم
م.ت:این چه طرز حرف زدنه خیر سرم مامانتنا
تهیونگ:مامان خواهش میکنم بسه برو بعدا بیا الان حوصله جر و بحث ندارم
م.ت:واقعا که
بعد گفتن این حرف مامان ته رفت
جه یی:چرا اینطوری کردی؟!
تهیونگ:چطوری کردم مگ انتظار داشتی بپرم بغلش؟! بعد این همه کاری که کرده بخاطر اون بچه من مرد حالا هنوز کارم با اون آرا هرزه تموم نشده فردا میدونم چیکارش کنم
الانم خواهش میکنم چیزی نگو و بیا بریم بخوابیم واقعا حوصله ندارم
برا اینکه حالش بد بود چیزی نگفتم چون تهیونگ واقعا از منم بیشتر عاشق بچه هاس حالش از من بدتر نباشه بهترم نبود
جه یی:اوک
رفتیم تو اتاق و........
تهیونگ:میخوای یه دوش بگیریم
جه یی:اخجونننن معلومه مگ میشه ددیم دعوتم کنه برا اینکه باهاش برم حموم و من قبول نکنم
تهیونگ خنده ای با چشم های خسته زد و گفت....
تهیونگ:شیطون قرار نیس کاری کنیم بدنت خیلی ضعیف شده میدونی که منم به این راحتیا ول کن نیستم پس اگ جونتون دوس داری سعی نکن تحریکم کنی نمیخوام چیزیت بشه
جه یی:اوکی ددی(با خنده شیطنت امیز)
رفتیم تو حموم و دوش گرفتیم بعد اومدیم بیرون من شیطونی کردم ولی تهیونگ سر حرفش موند و کاری نکرد
تهیونگ:بیا اینجا موهاتو خشک کنم بعد برو لباستو بپوش بلا
جه یی:اوک
رفتم نشستم رو صندلی جلو میز آرایش تهیونگم موهامو با سشوار خشک کرد و بعد رفتم لباسمو پوشیدم
تهیونگ:خوب دیگ بیا دراز بکش بخوابیم فردا کلی کار دارم
جه یی:باشه
جه یی اومد کنارم دراز کشید و همینطوری که داشتیم حرف میزدیم زیر دلشو ماساژ میدادم
تهیونگ:درد داری؟
جه یی:نه بهترم الانم که تو ماساژ دادی بهتر شدم
تهیونگ:خوبه پس
جه یی:اوهوم
تهیونگ:من واقعا بخاطر کارای مامانم معذرت میخوام (ا.ن:احساسی شدم عاح🥲)
جه یی:یا اشکال نداره دیگ این حرفو نزن همینکه بخاطر من جلو همه وای میسی این برام کافیه
بوسه ای رو لب جه یی گذاشتم
اونم سرشو گذاشت رو بازوم
تهیونگ:شب بخیر نفسم
جه یی:شب توهم بخیرعشقم
بعد کلی حرف زدن خوابمون برد چن روزه واقعا روز خسته کننده ایه بخاطر همین بلاخره
بعد مدت ها یکم با خیال راحت کنار هم خوابمون برد.
کپی ممنوع❌️❌️
قدرت عشق
دیدم مامان تهیونگ تو خونس
تهیونگ:تو اینجا چیکار میکنی؟
آروم زدم به پای تهیونگ آستین پیرهنشو کشیدم
م.ت:این چه طرز حرف زدنه خیر سرم مامانتنا
تهیونگ:مامان خواهش میکنم بسه برو بعدا بیا الان حوصله جر و بحث ندارم
م.ت:واقعا که
بعد گفتن این حرف مامان ته رفت
جه یی:چرا اینطوری کردی؟!
تهیونگ:چطوری کردم مگ انتظار داشتی بپرم بغلش؟! بعد این همه کاری که کرده بخاطر اون بچه من مرد حالا هنوز کارم با اون آرا هرزه تموم نشده فردا میدونم چیکارش کنم
الانم خواهش میکنم چیزی نگو و بیا بریم بخوابیم واقعا حوصله ندارم
برا اینکه حالش بد بود چیزی نگفتم چون تهیونگ واقعا از منم بیشتر عاشق بچه هاس حالش از من بدتر نباشه بهترم نبود
جه یی:اوک
رفتیم تو اتاق و........
تهیونگ:میخوای یه دوش بگیریم
جه یی:اخجونننن معلومه مگ میشه ددیم دعوتم کنه برا اینکه باهاش برم حموم و من قبول نکنم
تهیونگ خنده ای با چشم های خسته زد و گفت....
تهیونگ:شیطون قرار نیس کاری کنیم بدنت خیلی ضعیف شده میدونی که منم به این راحتیا ول کن نیستم پس اگ جونتون دوس داری سعی نکن تحریکم کنی نمیخوام چیزیت بشه
جه یی:اوکی ددی(با خنده شیطنت امیز)
رفتیم تو حموم و دوش گرفتیم بعد اومدیم بیرون من شیطونی کردم ولی تهیونگ سر حرفش موند و کاری نکرد
تهیونگ:بیا اینجا موهاتو خشک کنم بعد برو لباستو بپوش بلا
جه یی:اوک
رفتم نشستم رو صندلی جلو میز آرایش تهیونگم موهامو با سشوار خشک کرد و بعد رفتم لباسمو پوشیدم
تهیونگ:خوب دیگ بیا دراز بکش بخوابیم فردا کلی کار دارم
جه یی:باشه
جه یی اومد کنارم دراز کشید و همینطوری که داشتیم حرف میزدیم زیر دلشو ماساژ میدادم
تهیونگ:درد داری؟
جه یی:نه بهترم الانم که تو ماساژ دادی بهتر شدم
تهیونگ:خوبه پس
جه یی:اوهوم
تهیونگ:من واقعا بخاطر کارای مامانم معذرت میخوام (ا.ن:احساسی شدم عاح🥲)
جه یی:یا اشکال نداره دیگ این حرفو نزن همینکه بخاطر من جلو همه وای میسی این برام کافیه
بوسه ای رو لب جه یی گذاشتم
اونم سرشو گذاشت رو بازوم
تهیونگ:شب بخیر نفسم
جه یی:شب توهم بخیرعشقم
بعد کلی حرف زدن خوابمون برد چن روزه واقعا روز خسته کننده ایه بخاطر همین بلاخره
بعد مدت ها یکم با خیال راحت کنار هم خوابمون برد.
کپی ممنوع❌️❌️
۲۸.۶k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.