هم خونه ای (پارت ۳)
هم خونه ای (پارت ۳)
یونگی ویو
با ا.ت رفتیم خونه چون خوابیده بودم دیگه خوابم نمیامد ا.ت هم مثل اینکه خوابش نمیامد یهو یه فکری به سرم زد
& اوهوم (گلوشو صاف کرد) میگما ا.ت حوصلت سر نرفته
* چرا خیلی
& خب بیا باهم فیلم ببینیم
* اوکی
چند مین بعد
تقریبا وسطای فیلم بود که یهو صحنه دار شد و ا.ت با تعجب به صفحه تلویزیون زل زده بود منم کاملا به خاطر دیدن اون صحنه ها تحریک شده بودم گندش بزنن آخه چرا همه خونه ایم یه دختره
تنها کاری که به ذهنم رسید رفتن به اتاقم بود
& چیزه من خسته شدم میرم اتاقم
* اوم باشه برو
& تو خسته نیستی
* نه میخوام به نامجون اوپا زنگ بزنم
وقتی کلمه اوپا رو ازش شنیدم انگار یه آتیشی درونم فعال شد نمیدونم دلیلش چی بود رفتم توی اتاقم
( اوپا رو به دوستای صمیمی ، دوست پسرو... میگن )
ات ویو
به نامجون زنگ زدم و یکم باهاش در مورد درس و دانشگاه صحبت کردم فردا دانشگاه تعطیل بود دلم میخواست برم بیرون نامجون گفت سرش شلوغه و نمیتونه باهام بیاد واسه همین تصمیم گرفتم فردا خودم تنهایی برم بیرون درسته از ۱۵ سالگی توی آمریکا زندگی میکردم اما هرچی باشه من کره ای ام و اینجا رو عین کف دست بلدم تازه میتونم یکی از دوستای قدیمیم رو ببینم وقتی ۱۴ سالم بود یک دوست داشتم که اسمش جونگ کوک بود اونم هم سن من بود ولی وقتی رفتیم آمریکا دیگه ندیدمش ولی یادمه خانواده خیلی پولداری داشت امیدوارم دوباره ببینمش
رفتم و خوابیدم
صبح
بیدار شدم و یه لباس خوب پوشیدم و رفتم بیرون تا خواستم درو ببندم یونگی امد دم در
& جایی میری تو
* یکم میرم بیرون تو کجا میری
& منم میرم بیرون با مین هو
* اوم خوش بگذره
خداحافظی کردم و رفتم
چند مین بعد
رسیدم به یک سوپر دلم نودل میخواست رفتم داخل و نودل گرفتم امدم بیرون و شروع کردم به خوردن نودل که دختری که معلوم بود باید همسن من باشه امد و کنارم نشست
میا . سلام من لی میا هستم
* خوشبختم منم کیم ا.ت هستم
میا . تو دانشجویی
* اره
میا . کجا درس میخونی
بهش گفتم توی کدوم دانشگاه در میخونم
میا . واو دخترم تو توی اون جا درس میخونی اونجا خیلی خوبه تو خیلی شانست زیاده خانوادت کجان
* اوناهم کره ای هستن ولی آمریکا زندگی میکنم
میا . نصف دخترا سخت درس میخونن تا برن اونجا فقط واسه یه چیز
* واسه چی
میا. نگو که نمیدونی
* آخه من تازه امدم
میا . بخاطر اون هفت تا پسر شگفت انگیز و جذاب
* منظورت کیان
میا . هفت تا پسر خیلی خوشتیپ و پولدار اونجا درس میخونن باهم دوستن همه دخترا کشته مردشون هستن کیم نامجون
* صبر کن ببینم نامجون
یونگی ویو
با ا.ت رفتیم خونه چون خوابیده بودم دیگه خوابم نمیامد ا.ت هم مثل اینکه خوابش نمیامد یهو یه فکری به سرم زد
& اوهوم (گلوشو صاف کرد) میگما ا.ت حوصلت سر نرفته
* چرا خیلی
& خب بیا باهم فیلم ببینیم
* اوکی
چند مین بعد
تقریبا وسطای فیلم بود که یهو صحنه دار شد و ا.ت با تعجب به صفحه تلویزیون زل زده بود منم کاملا به خاطر دیدن اون صحنه ها تحریک شده بودم گندش بزنن آخه چرا همه خونه ایم یه دختره
تنها کاری که به ذهنم رسید رفتن به اتاقم بود
& چیزه من خسته شدم میرم اتاقم
* اوم باشه برو
& تو خسته نیستی
* نه میخوام به نامجون اوپا زنگ بزنم
وقتی کلمه اوپا رو ازش شنیدم انگار یه آتیشی درونم فعال شد نمیدونم دلیلش چی بود رفتم توی اتاقم
( اوپا رو به دوستای صمیمی ، دوست پسرو... میگن )
ات ویو
به نامجون زنگ زدم و یکم باهاش در مورد درس و دانشگاه صحبت کردم فردا دانشگاه تعطیل بود دلم میخواست برم بیرون نامجون گفت سرش شلوغه و نمیتونه باهام بیاد واسه همین تصمیم گرفتم فردا خودم تنهایی برم بیرون درسته از ۱۵ سالگی توی آمریکا زندگی میکردم اما هرچی باشه من کره ای ام و اینجا رو عین کف دست بلدم تازه میتونم یکی از دوستای قدیمیم رو ببینم وقتی ۱۴ سالم بود یک دوست داشتم که اسمش جونگ کوک بود اونم هم سن من بود ولی وقتی رفتیم آمریکا دیگه ندیدمش ولی یادمه خانواده خیلی پولداری داشت امیدوارم دوباره ببینمش
رفتم و خوابیدم
صبح
بیدار شدم و یه لباس خوب پوشیدم و رفتم بیرون تا خواستم درو ببندم یونگی امد دم در
& جایی میری تو
* یکم میرم بیرون تو کجا میری
& منم میرم بیرون با مین هو
* اوم خوش بگذره
خداحافظی کردم و رفتم
چند مین بعد
رسیدم به یک سوپر دلم نودل میخواست رفتم داخل و نودل گرفتم امدم بیرون و شروع کردم به خوردن نودل که دختری که معلوم بود باید همسن من باشه امد و کنارم نشست
میا . سلام من لی میا هستم
* خوشبختم منم کیم ا.ت هستم
میا . تو دانشجویی
* اره
میا . کجا درس میخونی
بهش گفتم توی کدوم دانشگاه در میخونم
میا . واو دخترم تو توی اون جا درس میخونی اونجا خیلی خوبه تو خیلی شانست زیاده خانوادت کجان
* اوناهم کره ای هستن ولی آمریکا زندگی میکنم
میا . نصف دخترا سخت درس میخونن تا برن اونجا فقط واسه یه چیز
* واسه چی
میا. نگو که نمیدونی
* آخه من تازه امدم
میا . بخاطر اون هفت تا پسر شگفت انگیز و جذاب
* منظورت کیان
میا . هفت تا پسر خیلی خوشتیپ و پولدار اونجا درس میخونن باهم دوستن همه دخترا کشته مردشون هستن کیم نامجون
* صبر کن ببینم نامجون
۷۷.۸k
۱۳ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.