هم خونه ای (پارت۵)
هم خونه ای (پارت۵)
گوشیو جواب دادم
* الو نامجون اوپا کاری داشتی
نامجون . سلام ا.ت بیا خونه ای که من توش هستم باهات کار دارم پلاک ۲
* باشه
قطع کردم
هنوزم اون صحنه تو ذهنم بود به طرف خونه نامجون راه افتادم وقتی رسیدم در زدم نامجون درو باز کرد رفتیم داخل
نامجون . ا.ت معرفی میکنم این پنج نفر دوستای منن جین ، هوسوک ، جیمین، تهیونگ ، جونگ کوک
* اها شما همون پنج تا پسری هستین که همه دخترا واسشون سرشون میزنن
نامجون . توهم فهمیدی
* نامجون اوپا باید بهم میگفتی
نامجون . ببخشید
جونگ کوک . چقدر چهره تو واسم آشناست
* چهره شما هم واسم آشناست صبر کن تو جعون جونگ کوک هستی ۲۰ سالته پدر و مادرت خر پولن قبلا توی مرکز شهر زندگی میکردی یه دوست صمیمی داشتی به اسم تهیونگ
جونگ کوک . اینارو از کجا میدونی
* واقعا که نگو منو یادت میاد نگو که یادت نمیاد عروسک خرگوشیمو برداشتی
جونگ کوک . ا.ت خودتی
نزدیک تر شد و منو بغل کرد
* دلم واست تنگ شده بود چقدر بزرگ شدی دیگه اون پسر بچه نق نقو نیستی
جونگ کوک . توهم عوض شدی کاملا
نامجون . راستی ا.ت یونگی کجاست
* با دوست دخترش هست
نامجون . دوباره نه قبلا هم خونه ای هاش ازش شکایت میکردن چون همش دوست دخترشو میاورد اون خونه
جین . این پسر آدم بشو نیست
جونگ کوک . خب ا.ت اگه دوست داری میتونی امشب بیای خونه من من هم خونه ای ندارم البته بهتره بگم خودم نمیخوام داشته باشم ولی وقتی تو باشی با کمال میل
* باشه اگه خودت میخوای
من از اونجا رفتم بیرون
جیمین . ای پسر شیطون دختر خوشگلا رو واسه خودت بر میداری
جونگ کوک . من خیلی وقته ا.ت رو میشناسم او با بقیه دخترا واسم فرق داره
تهیونگ . الان برو که منتظرته فردا همه چی رو تعریف کن
جونگ کوک . باشه خدافظ
باهم رفتیم سمت خونه جونگ کوک و وارد شدیم همونجا نشستیم
جونگ کوک . خب ا.ت این همه سال کجا بودی
* آمریکا دیگه
جونگ کوک . فردا هم تعطیله برنامه ای نداری
* نه
جونگ کوک . پس باهم میریم بیرون
* باشه
گوشیو جواب دادم
* الو نامجون اوپا کاری داشتی
نامجون . سلام ا.ت بیا خونه ای که من توش هستم باهات کار دارم پلاک ۲
* باشه
قطع کردم
هنوزم اون صحنه تو ذهنم بود به طرف خونه نامجون راه افتادم وقتی رسیدم در زدم نامجون درو باز کرد رفتیم داخل
نامجون . ا.ت معرفی میکنم این پنج نفر دوستای منن جین ، هوسوک ، جیمین، تهیونگ ، جونگ کوک
* اها شما همون پنج تا پسری هستین که همه دخترا واسشون سرشون میزنن
نامجون . توهم فهمیدی
* نامجون اوپا باید بهم میگفتی
نامجون . ببخشید
جونگ کوک . چقدر چهره تو واسم آشناست
* چهره شما هم واسم آشناست صبر کن تو جعون جونگ کوک هستی ۲۰ سالته پدر و مادرت خر پولن قبلا توی مرکز شهر زندگی میکردی یه دوست صمیمی داشتی به اسم تهیونگ
جونگ کوک . اینارو از کجا میدونی
* واقعا که نگو منو یادت میاد نگو که یادت نمیاد عروسک خرگوشیمو برداشتی
جونگ کوک . ا.ت خودتی
نزدیک تر شد و منو بغل کرد
* دلم واست تنگ شده بود چقدر بزرگ شدی دیگه اون پسر بچه نق نقو نیستی
جونگ کوک . توهم عوض شدی کاملا
نامجون . راستی ا.ت یونگی کجاست
* با دوست دخترش هست
نامجون . دوباره نه قبلا هم خونه ای هاش ازش شکایت میکردن چون همش دوست دخترشو میاورد اون خونه
جین . این پسر آدم بشو نیست
جونگ کوک . خب ا.ت اگه دوست داری میتونی امشب بیای خونه من من هم خونه ای ندارم البته بهتره بگم خودم نمیخوام داشته باشم ولی وقتی تو باشی با کمال میل
* باشه اگه خودت میخوای
من از اونجا رفتم بیرون
جیمین . ای پسر شیطون دختر خوشگلا رو واسه خودت بر میداری
جونگ کوک . من خیلی وقته ا.ت رو میشناسم او با بقیه دخترا واسم فرق داره
تهیونگ . الان برو که منتظرته فردا همه چی رو تعریف کن
جونگ کوک . باشه خدافظ
باهم رفتیم سمت خونه جونگ کوک و وارد شدیم همونجا نشستیم
جونگ کوک . خب ا.ت این همه سال کجا بودی
* آمریکا دیگه
جونگ کوک . فردا هم تعطیله برنامه ای نداری
* نه
جونگ کوک . پس باهم میریم بیرون
* باشه
۱۷۹.۸k
۱۳ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.