Part68
Part 68
تهیونگ: اومم بیبی گرل میبینم خیلی شیطون شدی
(ویو ات )
یهو تهیونگ بر عکسم کرد یه اسپنک به باسنم زد
ات: اخخ دردم گرفت
تهیونگ: اوخی بیا اینجا ببینم
ات :دستت خیلی سنگینه
(ویو ات )
تهیونگ بغلم کرد آروم دستشو برد سمته باسنم و آروم ماساژش میداد سرمو بردم بالا دیدن آروم داشت لباشو به لبام نزدیک میکرد منم بدون تردید لبام رو روی لباش گذاشتم آروم مک میزد دستشو دور کمرم حلقه کرد منم دستمو دور گردنش حلقه کردم و ادامه دادیم
(بعد از ۵ مین )
بلخره از لبام دل کند و بهم گفت
تهیونگ: لبات خیلی خوشمزس
ات :(خجالت میکشه )
تهیونگ: خب بیا بریم دیگه حالا دیرمون میشه
ات :بریم
(پرش زمانی به بار)
(ویو ات )
وارد بار که شدیم بوی سیگار و الکل خیلی میومد رفتیم جلو تر یه صندلی پیدا کردیم نشستیم که بعد از ۲ مین گارسون اومد دم میزمون
گارسون :چی میل دارین
تهیونگ :یه ویسکی ۸۰درصد
ات : منم شامپاین
گارسون: بله حتما
(بعد از نیم ساعت )
(ویو ات )
یکم مست کرده بودم به تهیونگ گفتم میخوام برم دستشویی بهم گفت
تهیونگ :مراقب باش
ات: اوکی
(بعد از ۳ مین)
کارم تموم شد میخواستم بیام بیرون که یه مرده جلومو گرفت
(علامت مرده @)
@ هی بیبی اوففف چه بدنی داری نظرت چیه امشب بیای بهت یکمی حال بدم
ات :برو گمشو
@:نشد که بیب
(ویو ات )
دستمو گرفت با خودش کشید سمته یه اتاقی که داد زدم کمک یهو تهیونگ اومد یه مشت تو دهن مرده زد دستمو محکم گرفت و بردم سمتت ماشین
ات :ته دستم
تهیونگ :خفه شو( عربده)
(ویو ات )
با دادی که تهیونگ زد بغض کردم تو ماشین هی بهم میگفت چرا مراقب نبودی چرا گذاشتی نزدیکت بشه
ات: بسههه چرا انقدر منو بخاطرش سرزنش میکنی مگه من میدونستم قراره اینجوری بشه (گریه و داد )
تهیونگ :ساکت شو( داد)
ات :(آروم اشک میریزه)
(ویو تهیونگ )
رسیدیم خونه سریع رفتم یه دوش گرفتم اومدم بیرون دیدم ات باهمون لباساش خوابش برده رد اشک هاش روی گونش مونده بود یعنی زیاد روی کردم نه اهه اصلا ولش کن امشب رو رو کاناپه میخوابم
(پرش زمانی به فردا صبح )
تهیونگ: اومم بیبی گرل میبینم خیلی شیطون شدی
(ویو ات )
یهو تهیونگ بر عکسم کرد یه اسپنک به باسنم زد
ات: اخخ دردم گرفت
تهیونگ: اوخی بیا اینجا ببینم
ات :دستت خیلی سنگینه
(ویو ات )
تهیونگ بغلم کرد آروم دستشو برد سمته باسنم و آروم ماساژش میداد سرمو بردم بالا دیدن آروم داشت لباشو به لبام نزدیک میکرد منم بدون تردید لبام رو روی لباش گذاشتم آروم مک میزد دستشو دور کمرم حلقه کرد منم دستمو دور گردنش حلقه کردم و ادامه دادیم
(بعد از ۵ مین )
بلخره از لبام دل کند و بهم گفت
تهیونگ: لبات خیلی خوشمزس
ات :(خجالت میکشه )
تهیونگ: خب بیا بریم دیگه حالا دیرمون میشه
ات :بریم
(پرش زمانی به بار)
(ویو ات )
وارد بار که شدیم بوی سیگار و الکل خیلی میومد رفتیم جلو تر یه صندلی پیدا کردیم نشستیم که بعد از ۲ مین گارسون اومد دم میزمون
گارسون :چی میل دارین
تهیونگ :یه ویسکی ۸۰درصد
ات : منم شامپاین
گارسون: بله حتما
(بعد از نیم ساعت )
(ویو ات )
یکم مست کرده بودم به تهیونگ گفتم میخوام برم دستشویی بهم گفت
تهیونگ :مراقب باش
ات: اوکی
(بعد از ۳ مین)
کارم تموم شد میخواستم بیام بیرون که یه مرده جلومو گرفت
(علامت مرده @)
@ هی بیبی اوففف چه بدنی داری نظرت چیه امشب بیای بهت یکمی حال بدم
ات :برو گمشو
@:نشد که بیب
(ویو ات )
دستمو گرفت با خودش کشید سمته یه اتاقی که داد زدم کمک یهو تهیونگ اومد یه مشت تو دهن مرده زد دستمو محکم گرفت و بردم سمتت ماشین
ات :ته دستم
تهیونگ :خفه شو( عربده)
(ویو ات )
با دادی که تهیونگ زد بغض کردم تو ماشین هی بهم میگفت چرا مراقب نبودی چرا گذاشتی نزدیکت بشه
ات: بسههه چرا انقدر منو بخاطرش سرزنش میکنی مگه من میدونستم قراره اینجوری بشه (گریه و داد )
تهیونگ :ساکت شو( داد)
ات :(آروم اشک میریزه)
(ویو تهیونگ )
رسیدیم خونه سریع رفتم یه دوش گرفتم اومدم بیرون دیدم ات باهمون لباساش خوابش برده رد اشک هاش روی گونش مونده بود یعنی زیاد روی کردم نه اهه اصلا ولش کن امشب رو رو کاناپه میخوابم
(پرش زمانی به فردا صبح )
۲۲.۸k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.