Part 67

Part67

ات: عه خب عادت نکردم



تهیونگ: این چیزی نیست که من خودم عادتت
میدم😈😈




ات :منحرففففهه انحراف دار



تهیونگ: می خنده




ات: چشماتو ببند


تهیونگ: براچی


ات: می خوام لباس عوض کنم


تهیونگ :نمی بندم


ات: لطفااااا


تهیونگ: هعی باشه



(ویو تهیونگ )
رو مو اونوری کردم دیدم اینه رو به رو مه میتونستم ات رو ببینم بعد که لباسشو پوشید اومد پیشم نشست بهش گفتم



تهیونگ: میدونستی بدن خیلی خوبی داری




ات :عهه یه زره هم خجالت خوب چیزیه



تهیونگ: زنمی




ات :هنوز ازدواج نکردیممم




تهیونگ: بلخره که میکنیم


ات :هومممم


ات: ته



تهیونگ: بله


ات: تهیونگ



تهیونگ :هوم


ات: هوم و مرض بگو جونم


تهیونگ: جونم


ات :میگم من حوصلم سر رفته



تهیونگ :خب کجا میخوای بریم



ات: میشه لطفاااا بریم بار ترو خدا



تهیونگ: نه اونجا کلی پسر هیز هست



ات :لطفااااااااااا



تهیونگ: نه



ات :پس منو دوست ندارییییی( گریه الکی )




تهیونگ: هعی باشه میبرمت ولی از کنارم جم نمیخوری ها



ات :مرسیییییی( ذوق )





(پرش زمانی به ساعت ۱۰ شب )



تهیونگ: اتتت آماده اییی



ات :ارهههه


اومدم پایین که دیدم تهیونگ خیلی جذاب شده بود رفتم دمه گوشش گفتم


ات :ددی برای کی انقدر تیپ زدی



که از کمر منو به خودش نزدیک تر کرد و گفت





اسلاید بعدی لباس ات و تهیونگ
دیدگاه ها (۱)

Part68

Part69

Part 65

دویست تایی شدنمون مبارککککک🥳🥳🥳🥳

پارت۱۴# حلقه_سکوت ویو تهیونگ * بعد از شستن ظرفا حسابی خسته ش...

درخواستی ادامه تک پارتی تهیونگ که تو روز تولدش میبریش خونه ی...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط