Part 65

Part65


ات چیکار میکنی نکن( جایی که ته بوس کرد رو پاک میکنه)


تهیونگ: بیبی ببخشیییییددددد




ات: میزاری میری بعد انتظار داری ببخشمت برو ببینم



تهیونگ: آخه رفته بودم




ات: شششش



تهیونگ: باشه پس یعنی اینارو باید بدم به یکی دیگه ( شکلات و گل رو گذاشت رو تخت )




ات :چی رو ( برمیگرده شکلات و گل هارو میبینه )




تهیونگ: هعی اینا رو برای تو خریده بودم حیف که نمیخوای باید بدمشون به یکی دیگه



(که تهیونگ میخواست شکلات و گل ها رو بر داره که ات دستشو میگیره و میگه )



ات :آشتی




تهیونگ:( می خنده)



ات :پس یعنی یعنی اینا من منه



تهیونگ: نه


ات :چییی خیلی بدیییی( گریه )



تهیونگ :چراااا (گریه )



ات: وایسا ببینم چرا تو داری گریه میکنی( گریه )



تهیونگ: نمیدونم( گریه)



تهیونگ: تو خودت چرا داری گریه میکنی ( گریه )




ات :چون تو بهم شکلات ها رو نمیدییی هقققق




تهیونگ: من اینا رو برا تو خریدم ( گریه )




ات: پس چرا بم نمیییدییی (گریه)




تهیونگ : چون تو نذاشتی بوست کنممممم( گریه)




ات اشکاشو پاک میکنه و میگه



ات: مگه لپمو بوس نکردی




تهیونگ: ولی تو پاکش کردییییی ( ناراحت )




(ویو ات)
وقتی دیدم ناراحت شد دلم شکست سرمو بردم جلو و لبام رو گذاشتم رو لباش آروم مک میزدیم تهیونگ منو از کمر گرفت و به خودش نزدیک تر کرد و دستشو گذاشت زیر گوشم و ادامه داد



(۵ مین بعد )


نفسم بند اومده بود زدم به دست تهیونگ ولی اون بازم داشت ادامه میداد این دفعه محکم تر زدم به دستش که بلخره ولم کرد




ات: آه آه ( نفس زنان)



تهیونگ: خوبی ببخشید خیلی زیاده روی کردم



ات :خ..خوبم اشکال نداره
دیدگاه ها (۲۵)

Part 67

Part68

دویست تایی شدنمون مبارککککک🥳🥳🥳🥳

Part 64

سناریووقتی یهو میری پیشش و محکم بغلش میکنی و گریه میکنی ❤️‍🩹...

سناریووقتی باهات دارن دعوا میکنن که یهو یه بشقاب رو برمیدارن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط