p2
p2
با چیزی که دیدم خوشکم زد....
+ت..تو کی اومدی؟
_تا الان کجا بودیی؟هاااا؟*داد
+فقط رفتم یکم قدم بزنم...بنظرت لازمه بخاطرش اینطوری رفتار کنی؟!
_من هرطور دلم بخواد رفتار میکنممم...مگه نگفتم وقتی میخوای بری بیرون زنگ بزن اجازه بگیر*داد
+*پوزخند..چقدرم که اجازه میدی*جدی
رفتم تو اتاقم
_هه
"تهیونگ
از شرکت برگشتم دیدم ات خونه نیست تا یه ساعت وایسادم نیومد خونه یدفعه صدای در اومد...
بعد از بحثمون رف تو اتاقش
نمیدونم چرا حساس شدم...من اصلا بهش اهمیت نمیدم....
آره...من هیچ حسی بهش ندارم
بیخیال رفتم تو اتاقم و بزور خوابیدم
" ات
هه این با خودش چی فکر کرده.... ولش کن اهمیت نمیدم میگیرم میخوابم
"فردا صبح
با چیزی که دیدم خوشکم زد....
+ت..تو کی اومدی؟
_تا الان کجا بودیی؟هاااا؟*داد
+فقط رفتم یکم قدم بزنم...بنظرت لازمه بخاطرش اینطوری رفتار کنی؟!
_من هرطور دلم بخواد رفتار میکنممم...مگه نگفتم وقتی میخوای بری بیرون زنگ بزن اجازه بگیر*داد
+*پوزخند..چقدرم که اجازه میدی*جدی
رفتم تو اتاقم
_هه
"تهیونگ
از شرکت برگشتم دیدم ات خونه نیست تا یه ساعت وایسادم نیومد خونه یدفعه صدای در اومد...
بعد از بحثمون رف تو اتاقش
نمیدونم چرا حساس شدم...من اصلا بهش اهمیت نمیدم....
آره...من هیچ حسی بهش ندارم
بیخیال رفتم تو اتاقم و بزور خوابیدم
" ات
هه این با خودش چی فکر کرده.... ولش کن اهمیت نمیدم میگیرم میخوابم
"فردا صبح
۴۰.۵k
۰۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.