•وقتی تو مهمونی ازت خوشش میاد و ...•
•وقتی تو مهمونی ازت خوشش میاد و ...•
💙 #تی_اکس_تی 💙
(مثلا قرار بود منحرفانه باشه ولی دیگه شما به بزرگی خودتون ببخشید😔)
یونجون🦊: وقتی ازت خوشش اومد با لبخند سعی کرد بهت نزدیک بشه و وقتی باهم اشنا شدید تو همون ساعات اول خیلی صمیمی شدید...
همینطور که داشتی باهاش حرف میزدی خیلی قشنگ بهت نگاه میکرد که دیگه نتونست تحمل کنه و لباتو بوسید..
سوبین🐰: از وقتی تو مهمونی دیدتت همش چشمش رو توعه..
_زیباترین دختریه که تاحالا دیدم..
هرجا بری حواسش بهت هست یه لحظه هم چشم ازت برنمیداره و منتظر فرصت میمونه تا تنهایی گیرت بیاره و باهات اشنا بشه~
بومگیو🐻: _هعی خوشگله..شماره میدی؟
با شنیدن صدایی از روبه روت نگاهتو به شخص مقابل دادی که با پسر قد بلند و خوشتیپی مواجه شدی
&بله؟ با من بودید؟
_مگه اینجا به غیر تو دختر خوشگلم وجود داره؟
لبخندی زدی که اومد نزدیکت و از کمرت گرفت که شروع به رقصیدن دوتایی کردید..
تهیون🐿: از اونجایی که توهم ازش خوشت اومده بود نمیتونستی نگاهتو ازش برداری و تهیون هم متوجه شده بود پس پیش قدم شد و اومد نزدیکت
_افتخار رقص میدید بانو؟
سرتو تکون دادی و لبخندی زدی که دستاشو دور کمرت حلقه کرد و وسط رقص هم بوسیدت..
هیونینگ کای🐧: از اول مهمونی ازت خوشش اومده بود ولی خجالت میکشید که بیاد نزدیکت..
بعد اینکه مهمونی تموم شد داشتی از اون مکان بیرون میومدی که با گرفته شدن دستت توسط شخصی سرت رو به سمتش چرخوندی
_ام..راستش من ازتون خوشم میاد..اگه دوست پسر ندا..
&نه ندارم..راستش منم ازت خوشم میاد
همین حرفت کافی بود تا لبخندی بزنه و ببوستت..
هایجین❥~
🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧🦊
#سناریو #توباتو #سناریو_تی_اکس_تی
#یونجون #سوبین #بومگیو #تهیون #هیونینگکای #TXT
#کیپاپ #فیک #فیکشن #Tomorrow_X_Tomorrow #TXT_Fic #Fic #Fic_TXT
💙 #تی_اکس_تی 💙
(مثلا قرار بود منحرفانه باشه ولی دیگه شما به بزرگی خودتون ببخشید😔)
یونجون🦊: وقتی ازت خوشش اومد با لبخند سعی کرد بهت نزدیک بشه و وقتی باهم اشنا شدید تو همون ساعات اول خیلی صمیمی شدید...
همینطور که داشتی باهاش حرف میزدی خیلی قشنگ بهت نگاه میکرد که دیگه نتونست تحمل کنه و لباتو بوسید..
سوبین🐰: از وقتی تو مهمونی دیدتت همش چشمش رو توعه..
_زیباترین دختریه که تاحالا دیدم..
هرجا بری حواسش بهت هست یه لحظه هم چشم ازت برنمیداره و منتظر فرصت میمونه تا تنهایی گیرت بیاره و باهات اشنا بشه~
بومگیو🐻: _هعی خوشگله..شماره میدی؟
با شنیدن صدایی از روبه روت نگاهتو به شخص مقابل دادی که با پسر قد بلند و خوشتیپی مواجه شدی
&بله؟ با من بودید؟
_مگه اینجا به غیر تو دختر خوشگلم وجود داره؟
لبخندی زدی که اومد نزدیکت و از کمرت گرفت که شروع به رقصیدن دوتایی کردید..
تهیون🐿: از اونجایی که توهم ازش خوشت اومده بود نمیتونستی نگاهتو ازش برداری و تهیون هم متوجه شده بود پس پیش قدم شد و اومد نزدیکت
_افتخار رقص میدید بانو؟
سرتو تکون دادی و لبخندی زدی که دستاشو دور کمرت حلقه کرد و وسط رقص هم بوسیدت..
هیونینگ کای🐧: از اول مهمونی ازت خوشش اومده بود ولی خجالت میکشید که بیاد نزدیکت..
بعد اینکه مهمونی تموم شد داشتی از اون مکان بیرون میومدی که با گرفته شدن دستت توسط شخصی سرت رو به سمتش چرخوندی
_ام..راستش من ازتون خوشم میاد..اگه دوست پسر ندا..
&نه ندارم..راستش منم ازت خوشم میاد
همین حرفت کافی بود تا لبخندی بزنه و ببوستت..
هایجین❥~
🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧🦊
#سناریو #توباتو #سناریو_تی_اکس_تی
#یونجون #سوبین #بومگیو #تهیون #هیونینگکای #TXT
#کیپاپ #فیک #فیکشن #Tomorrow_X_Tomorrow #TXT_Fic #Fic #Fic_TXT
۱۷.۱k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.