منم و تلخی دلدار ولی میخندم

منم و تلخیِ دلدار، ولی میخندم
منم و سینه ی بیمار، ولی میخندم

منم و حسرتِ یلدا و غزلخوانیِ عشق
شعرِ من وردِ لبِ یار...ولی میخندم

منم و حسرتِ سرخیِ انارِ لبِ او
حسرتِ بوسه و دیدار، ولی میخندم

«نفسم بندِ نفسهای کسی هست که نیست»
همه دنیا شده دیوار، ولی میخندم...

منم آن شاعرِ دلخون که فقط وقفِ تو شد
و ندید از تو جز آزار...ولی میخندم

هر چه فریاد زدم از غم و تنهایی و درد
گوشِ تو نیست بدهکار ، ولی میخندم

کَسِ من روی تو و کارِ من آغوشِ تو بود
شده ام بی کس و بی کار، ولی میخندم

شدم از عشقِ تو دیوانه و رسوای زمان
آه! ، انگار نه انگار... ولی میخندم

این جنون نیست که با دست تو ای هستیِ من
پا نهادم به سرِ دار، ولی میخندم....؟!
دیدگاه ها (۶)

قُمارِ عِشق شیرین اَست و مَن، هَرگِز نمیبازَم ..."تو" از آسِ...

خوشحالم که پایه ی خل و چل بازیای همیم رفیق♥

نیمه از شب رد شده دل بیقراری میکندچشم من در خواب ناز بازم خم...

بزن چوپانبزن چوپان به رسم عاشقیدلدادگیدلداده ای دمساز میخواه...

پارت : ۲۶

میان دو نگاه

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط