پارت۶
#شیطان_درون_من
#پارت_شش
که یهو افتادم زمین و بیهوش شدم ولی قبلش شنیدم که که تهیونگ داد زد و
گفت
_چیکار کردی احمق
بعد چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچی نفهمیدم
وقتی بیدار شدم دیدم روی یه تخت تویه اتاق کلاسیکم البته زیاد به فضا دقت نکردم وقتی اومدم بلند شم درد بدی توی پام حس کردم که دیدم بله گلوله خورده تو پام بزور خودمو رسوندم به درو اومدم که درو باز کنم دیدم که در قفله عصبانی شدم و با پای گلوله خوردم محکم زدم به در که دادم هوا رفت و یهو در باز شد و عنتر آقا اومد تو با اودنش با پام مورد عنایت قرارش دادم که خم شد بعد یه سیلی محکم بهش زدمو گفتم چرا در قفل بود بنده خدا که قرمز شده بود یهو بلند شد و جسبودنم به دیوار که دوباره با پام مورد عنایت قرارش دادم اینبار دیگه افتاد زمین که یه برگردون زدم دو صورتش ولی لامصب 7 تا جون داشت باز بیهوش نشد اینبار با پام زدم تو فکش که قشنگ صدا شکستن دندوناشو شنیدم بعد اینار دیگه بیهوش شد بعد رفتم بیرون که دیدم همه یهو بهم احترام گذاشتن و گفتن خوش اومدید خانوم که ترسیدم و گفتم
+زهرمار خوش اومدید
که بنده خدا ها آب شدن بعد گارد گرفتم که یکیشون گفت
مرده : ارباب کوش
+بیهوش گلم
بعد یهو دیدم صدای داد تهیونگ اومد
_من بیدارم
+اره بعد کتک هنوز زندس که همه خدمتکارا قرمز شدن بعد تهیونگ یهو از پشت بلندم کردو بردم تو اتاق و در و ف
قفل کرد
+هوی میمون در و باز میکنی یا باز دلت کتک میخوا
هنوز حرفم تموم نشده بود که لبشو گذاشت رو لبم که یبار دیگه با پام مورد عنایت قرارش دادم که دیگه واقعا اینبار پخش زمین شد داد زدم
+مگه میخواری ها دلت کتک میخواد
بعد خواستم برم بیرون که دیدم صدا کیلید تو دستش میاد برگشتم ازش بگیرم که دیدم از پنجره پرتاب کردبیرون و گفت
_تا من نگم درم باز نمیکن
یهو جیغ زدم و گرفتم مثل سگ زدمشو دستشو پیچوندم گفتم
+بجم بگو در باز کنن که داد زد در و بلز کنید منم سریع تفنگشو از جیبش برداشتم و گذاشتم رو سرش و تا جلوی پلها بردمش که داشتیم از پله ها میرفتیم پایین که یهو...
همچنان خماری یاع یاع یاع...😂😝
#پارت_شش
که یهو افتادم زمین و بیهوش شدم ولی قبلش شنیدم که که تهیونگ داد زد و
گفت
_چیکار کردی احمق
بعد چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچی نفهمیدم
وقتی بیدار شدم دیدم روی یه تخت تویه اتاق کلاسیکم البته زیاد به فضا دقت نکردم وقتی اومدم بلند شم درد بدی توی پام حس کردم که دیدم بله گلوله خورده تو پام بزور خودمو رسوندم به درو اومدم که درو باز کنم دیدم که در قفله عصبانی شدم و با پای گلوله خوردم محکم زدم به در که دادم هوا رفت و یهو در باز شد و عنتر آقا اومد تو با اودنش با پام مورد عنایت قرارش دادم که خم شد بعد یه سیلی محکم بهش زدمو گفتم چرا در قفل بود بنده خدا که قرمز شده بود یهو بلند شد و جسبودنم به دیوار که دوباره با پام مورد عنایت قرارش دادم اینبار دیگه افتاد زمین که یه برگردون زدم دو صورتش ولی لامصب 7 تا جون داشت باز بیهوش نشد اینبار با پام زدم تو فکش که قشنگ صدا شکستن دندوناشو شنیدم بعد اینار دیگه بیهوش شد بعد رفتم بیرون که دیدم همه یهو بهم احترام گذاشتن و گفتن خوش اومدید خانوم که ترسیدم و گفتم
+زهرمار خوش اومدید
که بنده خدا ها آب شدن بعد گارد گرفتم که یکیشون گفت
مرده : ارباب کوش
+بیهوش گلم
بعد یهو دیدم صدای داد تهیونگ اومد
_من بیدارم
+اره بعد کتک هنوز زندس که همه خدمتکارا قرمز شدن بعد تهیونگ یهو از پشت بلندم کردو بردم تو اتاق و در و ف
قفل کرد
+هوی میمون در و باز میکنی یا باز دلت کتک میخوا
هنوز حرفم تموم نشده بود که لبشو گذاشت رو لبم که یبار دیگه با پام مورد عنایت قرارش دادم که دیگه واقعا اینبار پخش زمین شد داد زدم
+مگه میخواری ها دلت کتک میخواد
بعد خواستم برم بیرون که دیدم صدا کیلید تو دستش میاد برگشتم ازش بگیرم که دیدم از پنجره پرتاب کردبیرون و گفت
_تا من نگم درم باز نمیکن
یهو جیغ زدم و گرفتم مثل سگ زدمشو دستشو پیچوندم گفتم
+بجم بگو در باز کنن که داد زد در و بلز کنید منم سریع تفنگشو از جیبش برداشتم و گذاشتم رو سرش و تا جلوی پلها بردمش که داشتیم از پله ها میرفتیم پایین که یهو...
همچنان خماری یاع یاع یاع...😂😝
۲.۲k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.