قلبم برای توستp⁸
قلبم برای توستp⁸
ویو یونا
با حرص سرم و گرفتم بالا که ببینم کیه.. که با کراش العالمین مواجه شدم.. کیم تهیونگ.. اگار عین خیالشم نبود که تنه زده به یه دختر و حالا اون پخش زمینه و باید کمکش کنه و ازش معذرت خواهی کنه؛ بلکه وایساده بود و با نگاه سرد و خشکش من و نگاه میکرد.. چشماش. واقعا مرموز بودن.. با حرص از رو زمین بلند شدم و خودم و تکوندم و رو بهش کردم و به تعنه گفتم
یونا: ببخشید که تنه زدم بهتون و باعث شدم بیوفتین زمین!
پوزخندی زد و تو چشمام نگاه کرد
تهیونگ: نمیبخشم..
و بعد رد شد. با عصبانیت برگشتم و گفتم
یونا: هوی تو خیلی پرویییی.. به من تعنه زدی بجای عذر خواهی طلبکارم هستیییی... بجای عذر خواهیتهههه.. واقعا کهه
از راهرو که خارج شد منم ساکت شدم با حرص رفتم سمت کلاسم و هی فشش میدادم(تو غلط بیجا میکنی😐) پسره پرو بی ادب..جالبه من باید طلبکار باشم ولی اون آقااا طلبکار شدد.. واقعا که نوبرهه.. در کلاس عین چی باز کردم و با قدم های حرصی رفتم سمت میزم. کیفم و پرت کردم گوشه صندلیم و نشستم و هی پام و تکون دادمم.. دلم میخواست خفش کنم پسره از خود راضی... بچه ها داشتن با تعجب من و نگاه میکردن که اخر کار مینهو و کیومی اومدن سمتن
مینهو: یونا خوبی؟
یونا: خوبممم!! اره عالیممم
و باز مشغول تکون دادن پام شدم.
کیومی: معلومه از کسی یا چیزی ناراحتیاا.. چون هر وقت ناراحتی پات و تکون میدی..
یونا: ناراحت؟!! اسمش و نمیشه گزاشت ناراحت دارم از عصبانیت میترکمممم
کیومی: فهمیدم کوک شی دوباره شیر کاکائوهات و خورده؟
یونا: نه بابا کیومی اون مسئله کوچیکیه در رابطه با این..
مینهو: اه یونا بگو دیگه دارم از نگرانی میمیرمم..
یهو انگار که فوران کرده باشم زدم رو میز و با عصبانیت داد زدم
یونا: از اون پسره از خود راضیه پرو عصبانیمم... بی ادب تو چشما من نگاه میکنه میگه نمیبخشم.. اونی که باید ببخشه منم نه توو...
مینهو: یونا آروم باش عزیزم.. کیو میگی حالا؟!
یونا: کیم تهیونگگگ
کیومی: وات؟! درست شنیدممم؟!
یونا: اره درست شنیدی همین پسره پرو
(پسرا که تا الان نظاره گر خشم یونا بودن حالا میان جلو)
یونگی: یونا مگه چیشده؟
جیمین: راست میگه درست توضیح بده..
کوک: یونا کجایی بیا صبحونه گرفتم...عه سلام چرا همتون جمع شدید دور یونا؟؟(کوک چشمش میخوره به قیافه قرمز یونا و پاهاش که به شدت تکون میخورد)*قورت دادن آب دهن* یاخدا.. یونا بخدا من کاری نکردم چرا عصبانی؟؟
جیهوپ: نترس بابا از تو عصبانی نیست
کوک: هوففف خداروشکر گفتم الان جنازم میوفته رو دستتون.. حالا از کی عصبانی؟
نامجون: ماعم فعلا نمیدونیم بیا اینجا تا یونا بگه..
جین: یونا درست بگو از اول..
یونا: من داشتم میومدم سمت کلاس کاملا حواسم به جلوم بود که یهو یکی از کنارم رد شد و بهم تنه زد و باعث شد بیوفتم، سرم که بلند کردم دیدم کیم تهیونگه که داره من و عین چی نگاه میکنه.. بلند شدم بهش یجوری تعنه زدم که بفهمه چیکار کرده، من و انداخت رو زمین ، تنه بهم زد، کمکم نکرد که هیچ عذر خواهی هم نکرد تازه بهش گفتم ببخشید خوردم بهت پرو پرو تو چشمای من نگاه کرد و گفت نمیبخشم و رفت پسره الدنگ(الدنگ عمته😑)
کوک: پسره@÷%#£=-£%﷼^_$۹
کیومی: کوک آروم باش..
مینهو: چقدر این دیگه پروعه..
یونگی: از اولم ازش خوشم نمیومد..
نامجون: هوفف حالا میخوای چیکار کنی؟
کوک: معلومه میرم پدرش و در میارمم.(بچم غیرتی شده)
جیمین: نه کوک این راهش نیست.. باید به وقتش تلافی کنیم
جین: دقیقا.. الان شر میشه
جیهوپ: عه بچه ها اومد
ویو راوی
تهیونگ که وارد شد همه بهش نگاه کردن اونم اول به اونا و بعد به یونایی نگاه کرد که داشت با حرص نگاهش میکرد. پوزخندی بهش زد و به بقیه نگاه کرد. کوک داشت خشمی فواران بهش نگاه میکرد و دستاش و مشت میکرد مبادا کار اشتباهی انجام بدهه
کوک: هوی تو به چه جرعتی به خواهرم تنه میزنی؟؟
تهیونگ: خواهرت کیه اصلا؟؟
کوک: خودت نزن به اون راه وگرنه میام...
جیمین: کوک... کوک اروم باش گفتم الان وقتش نیست..
تهیونگ پوزخندی میزنه و همونجور خونسرد به کوکی که آتشفشان فوران بود نگاه میکرد. جیمین کوک و ول کرد و کوکم نسبت به قبل آروم تر شده بود..
کوک: ازش عذر خواهی میکنی
تهیونگ: و اگه نکنم؟
کوک: اونوقت من میدونم و تو...
دعوایشان با امدن دبیر خاتمه یافت و هر کدام به سمت جای خود رفتن ولی نگاه نافذ کوک از تهیونگ دور نماند..
*زنگ تفریح*
ویو کوک
باورم نمیشد این همون ته باشه.. البته اگه باشه... اون اینجوری نبود حتی اگر کسی به اون میخورد اون ازش عذرخواهی میکرد ولی الان... پس با این حال مطمئمم این اون تهیونگ نیست..
________________
پارت جدید خدمتتون🥺💗
شرایط پارت بعد:
۲۰ تاییمون کنیددد🥲
ویو یونا
با حرص سرم و گرفتم بالا که ببینم کیه.. که با کراش العالمین مواجه شدم.. کیم تهیونگ.. اگار عین خیالشم نبود که تنه زده به یه دختر و حالا اون پخش زمینه و باید کمکش کنه و ازش معذرت خواهی کنه؛ بلکه وایساده بود و با نگاه سرد و خشکش من و نگاه میکرد.. چشماش. واقعا مرموز بودن.. با حرص از رو زمین بلند شدم و خودم و تکوندم و رو بهش کردم و به تعنه گفتم
یونا: ببخشید که تنه زدم بهتون و باعث شدم بیوفتین زمین!
پوزخندی زد و تو چشمام نگاه کرد
تهیونگ: نمیبخشم..
و بعد رد شد. با عصبانیت برگشتم و گفتم
یونا: هوی تو خیلی پرویییی.. به من تعنه زدی بجای عذر خواهی طلبکارم هستیییی... بجای عذر خواهیتهههه.. واقعا کهه
از راهرو که خارج شد منم ساکت شدم با حرص رفتم سمت کلاسم و هی فشش میدادم(تو غلط بیجا میکنی😐) پسره پرو بی ادب..جالبه من باید طلبکار باشم ولی اون آقااا طلبکار شدد.. واقعا که نوبرهه.. در کلاس عین چی باز کردم و با قدم های حرصی رفتم سمت میزم. کیفم و پرت کردم گوشه صندلیم و نشستم و هی پام و تکون دادمم.. دلم میخواست خفش کنم پسره از خود راضی... بچه ها داشتن با تعجب من و نگاه میکردن که اخر کار مینهو و کیومی اومدن سمتن
مینهو: یونا خوبی؟
یونا: خوبممم!! اره عالیممم
و باز مشغول تکون دادن پام شدم.
کیومی: معلومه از کسی یا چیزی ناراحتیاا.. چون هر وقت ناراحتی پات و تکون میدی..
یونا: ناراحت؟!! اسمش و نمیشه گزاشت ناراحت دارم از عصبانیت میترکمممم
کیومی: فهمیدم کوک شی دوباره شیر کاکائوهات و خورده؟
یونا: نه بابا کیومی اون مسئله کوچیکیه در رابطه با این..
مینهو: اه یونا بگو دیگه دارم از نگرانی میمیرمم..
یهو انگار که فوران کرده باشم زدم رو میز و با عصبانیت داد زدم
یونا: از اون پسره از خود راضیه پرو عصبانیمم... بی ادب تو چشما من نگاه میکنه میگه نمیبخشم.. اونی که باید ببخشه منم نه توو...
مینهو: یونا آروم باش عزیزم.. کیو میگی حالا؟!
یونا: کیم تهیونگگگ
کیومی: وات؟! درست شنیدممم؟!
یونا: اره درست شنیدی همین پسره پرو
(پسرا که تا الان نظاره گر خشم یونا بودن حالا میان جلو)
یونگی: یونا مگه چیشده؟
جیمین: راست میگه درست توضیح بده..
کوک: یونا کجایی بیا صبحونه گرفتم...عه سلام چرا همتون جمع شدید دور یونا؟؟(کوک چشمش میخوره به قیافه قرمز یونا و پاهاش که به شدت تکون میخورد)*قورت دادن آب دهن* یاخدا.. یونا بخدا من کاری نکردم چرا عصبانی؟؟
جیهوپ: نترس بابا از تو عصبانی نیست
کوک: هوففف خداروشکر گفتم الان جنازم میوفته رو دستتون.. حالا از کی عصبانی؟
نامجون: ماعم فعلا نمیدونیم بیا اینجا تا یونا بگه..
جین: یونا درست بگو از اول..
یونا: من داشتم میومدم سمت کلاس کاملا حواسم به جلوم بود که یهو یکی از کنارم رد شد و بهم تنه زد و باعث شد بیوفتم، سرم که بلند کردم دیدم کیم تهیونگه که داره من و عین چی نگاه میکنه.. بلند شدم بهش یجوری تعنه زدم که بفهمه چیکار کرده، من و انداخت رو زمین ، تنه بهم زد، کمکم نکرد که هیچ عذر خواهی هم نکرد تازه بهش گفتم ببخشید خوردم بهت پرو پرو تو چشمای من نگاه کرد و گفت نمیبخشم و رفت پسره الدنگ(الدنگ عمته😑)
کوک: پسره@÷%#£=-£%﷼^_$۹
کیومی: کوک آروم باش..
مینهو: چقدر این دیگه پروعه..
یونگی: از اولم ازش خوشم نمیومد..
نامجون: هوفف حالا میخوای چیکار کنی؟
کوک: معلومه میرم پدرش و در میارمم.(بچم غیرتی شده)
جیمین: نه کوک این راهش نیست.. باید به وقتش تلافی کنیم
جین: دقیقا.. الان شر میشه
جیهوپ: عه بچه ها اومد
ویو راوی
تهیونگ که وارد شد همه بهش نگاه کردن اونم اول به اونا و بعد به یونایی نگاه کرد که داشت با حرص نگاهش میکرد. پوزخندی بهش زد و به بقیه نگاه کرد. کوک داشت خشمی فواران بهش نگاه میکرد و دستاش و مشت میکرد مبادا کار اشتباهی انجام بدهه
کوک: هوی تو به چه جرعتی به خواهرم تنه میزنی؟؟
تهیونگ: خواهرت کیه اصلا؟؟
کوک: خودت نزن به اون راه وگرنه میام...
جیمین: کوک... کوک اروم باش گفتم الان وقتش نیست..
تهیونگ پوزخندی میزنه و همونجور خونسرد به کوکی که آتشفشان فوران بود نگاه میکرد. جیمین کوک و ول کرد و کوکم نسبت به قبل آروم تر شده بود..
کوک: ازش عذر خواهی میکنی
تهیونگ: و اگه نکنم؟
کوک: اونوقت من میدونم و تو...
دعوایشان با امدن دبیر خاتمه یافت و هر کدام به سمت جای خود رفتن ولی نگاه نافذ کوک از تهیونگ دور نماند..
*زنگ تفریح*
ویو کوک
باورم نمیشد این همون ته باشه.. البته اگه باشه... اون اینجوری نبود حتی اگر کسی به اون میخورد اون ازش عذرخواهی میکرد ولی الان... پس با این حال مطمئمم این اون تهیونگ نیست..
________________
پارت جدید خدمتتون🥺💗
شرایط پارت بعد:
۲۰ تاییمون کنیددد🥲
۷.۵k
۱۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.