قلبم برای توست p

قلبم برای توست p⁹
ویو یونا
ظرف غذام و برداشتم و همراه با بچه ها رفتیم توی محوطه.. داشتیم همه خوراکیامون و میخوردی که سر صحبت باز شد
نامجون: یونا، هنوز عصبی ای؟
یونا(لبخند): نه اونقدرا ولی یکم:) نگران نباش..
جیهوپ: خداروشکر
کیومی: راستی بچه ها فردا مهمونی توماسه
کوک: همین توماس خودمون؟
کیومی: اره یه مهمونی گرفته.
یونگی: مناسبتش چیه حالا؟
مینهو: هیچی بابا میخواد دوست دختر جدیدش و نشون بده:/
کوک: اینم که یکسره در حال تعویض دوست دختره:/
جین: انگار مثلا لباسن..
یونا: دقیقاا
کیومی: حالا میاید یا نه؟؟
یونا: کوکی چیکار کنیم؟
کوک: بریم... حالمونم عوض میشه.
یونا: باشه.. من و جونگ کوک میایم..
جیمین: شما بیاین منم میام.
مینهو: خب منم میام
کیومی: پس همه میاین؟
همه: ارههههه
جیهوپ: پاشین زنگ خوردااا
*توی کلاس*
استاد: خب جواب این سوال و کی میدونه؟؟ بغیر از نامجون البته..
هوف چقدر این حرف میزنه حوصلم و سر برددد.. اهههه
استاد: خانم جئون!
یا خدا با من چیکار داره؟!!
یونا: بله؟
استاد: جواب سوال ۶ چند میشه؟؟
وای حالا چیکار کنم بلد نیستم!! مرتیکهههه... داشتم همینجوری بر و بر استاده و نگاه میکردم که گفت
استاد: بلد نیستید؟!
یونا: اممم چرا بلدم.
استاد: خب بگید!
داشتم در و دیوار نگاه میکردم که چشمم خورد به تهیونگ که داشت با پوزخند من و نگاه میکرد... چشمام و ازش گرفتم که جیهوپ از پشت سرم جواب و گفت
استاده: منتظریم!
یونا: میشه ۱۲۷
استاد: درسته ولی از این به بعد لطفا سر کلاس من حواستون به درس باشه!
یونا: چشم!
وای خدایا شکرت... هوف!! فدات شم هوپی..
زنگ که خورد وسایلم و جمع کردم و با بچه ها رفتیم بیرون
پریدم بغل هوپی
یونا: وای جیهوپ مرسیییی نجاتم دادیاااا..
جیهوپ: قابلت و نداشت یونا...
کیومی: میگم رو توئم گیر بوداا
یونا: اره بابااا
ویو جیمین
داشتم به حرف بچه ها گوش میدادم یلحظه حواسم رفت پیش کوک که دیدم داره پایین نگاه میکنه
جیمین: جونگ کوک خوبی؟
کوک: اره...
جیمین: چیشده؟
کوک: هیچی!
جیمین: عه بگو دیگه..
کوک: اینجا نمیشه بعدا تنها بهت میگم..
جیمین: اوکی.. شب بیام خونتون؟
کوک: اره بیا..
جیمین: باشه...
ویو یونا
داشتیم با بچه ها حرف میزدیم که دیدم کوک و جیمین دور تر از ما دارن حرف میزنن.. ینی چی میگفتن؟! ...ولش کن
نامجون: کیومی مهمونی فردا چه ساعتیه؟
کیومی: ساعت ۶.. ولی شما مثلا حداقل ۵ و نیم اونجا باشین..
همه: اوکی
جین: خونه خودشه دیگه؟
کیومی: اره..
جین: نکرده باغی، سالنی چیزی بگیره تو اون خونه کوچیک چجوری میخواد ۱۰۰ نفر ادم و جا بده؟؟
جیهوپ: این و راست میگه..
جیمین: لابد کمتر از ۱۰۰ نفر گرفته..
کوک: نه بابا این ۲۰۰ نفر و حداقل دعوت میکنه:/
یونگی: راست میگه.. دفعه قبلی یادتون نیست نصفه مدرسه تو مهمونیش بودن؟
مینهو: اره آخرشم وقتی کات کرد نصف مدرسه میدونست!
یونا: وای اره...
کوک: یونا بیا کوچه ما اینطرفه.. خدافظ بچه ها..
یونا: بای گایزززز
همه: خدافظ
________________
پارت جدید خدمتتون خوشگلاا🥺💗
با اینکه شرط و نرسوندید ولی گزاشتم🙂
لایک و کامنت یادتون نره❤️🍓
دیدگاه ها (۹)

قلبم برای توستp¹⁰ویو یوناوقتی رسیدیم رفتم لباسام و عوض کردم....

قلبم برای توست p¹¹ویو یوناجونگ کوک من و برد به پاساژی که همی...

قلبم برای توستp⁸ویو یونابا حرص سرم و گرفتم بالا که ببینم کیه...

قلبم برای توستp⁷*رسیدن خونه*وقتی رسیدیم دارو هارو گزاشتم رو ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟖عشق مافیا چند روز بعد ویو یونا میدونم دارم به جونگ کوک...

ویو یونا :یهو رفتم پایین که پسر عمم دیدم وای خدا این اینجا چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط