Part

Part 13
deep wound = زخم عمیق

به عمارت رسیدین ، جونگکوک از پله ها بردت بالا و بردت تو اتاق خودش
یه هودی بهت داد با یه شلوار و گرفت سمتت
+ممنون قربان
(عکس هودی و شلوار رو اسلاید بعد گذاشتم)

_لازم نیست انقد رسمی باهام حرف بزنی

+ممنون ولی اینجوری راحت ترم

_ا/ت شی ، انقد باهام رسمی حرف نزن

+باشه
+میشه لطف کنی روتو اونطرف کنی تا لباسامو عوض کنم؟

_باشه
جونگکوک به سمت پنجره رفت و بیرون نگاه میکرد
چون که لباست خیس بود خیلی سنگین شده بود و چسبیده بود به بدنت و نمیتونستی درش بیاری
+قرب....اهممم جونگکوک نمیتونم لباسمو در بیارم

_چرا؟

+خیلی سنگینه ، چسبیده به بدنم

_بیام کمکت؟

+آره
جونگکوک اومد سمتت همینکه که دستشو گذاشت دور کمرت
ناخودآگاه بدنت لرزید و ضربان قلبت رفت بالا

_خوبی؟

+آره درش بیار
اون لحظه معذب بودی ولی چاره ای نبود
دستاتو بردی بالا و جونگکوک لباستو درآورد
الان دیگه بالاتنت در مقابل جونگکوک لخت بود فقط یه سوتین پوشیده بودی

+لباسا کو؟

_همینجا بودن

+کو نیست که

_بگرد لابد پشتته
برگشتی تا پشتتو نگاه کنی

+نه نیست
میخواستی برگردی ولی جونگکوکم همزمان میخواست بیاد جلو و پشت تختو نگاه کنه که تا برگشتی جونگکوکم اومد جلو و لباتون باهم برخورد کرد.......
دیدگاه ها (۱۹)

Part 14deep wound = زخم عمیقتو شُک بودی که یهو جونگکوک دستاش...

Part 15deep wound = زخم عمیقدیگه فاصله ای بینتون نمونده بود ...

ادامه پارت ۱۲

Part 12deep wound = زخم عمیقوسایلو برداشتی و به سمت حیاط رفت...

کیوت ولی خشن پارت ۱۷خیلی بهت برخورد دست به سینه تکیه دادی و ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط