گناهکار part
( گناهکار ) ۱۴۲ part
همونقدر کوتاه، همونقدر ضعیف، اما برای جیمین به اندازه یک دنیا امید بود جیمین پیشانی همسرش را محکمتر لمس کرد،
چشمهاش را بست، و زیر لب، با بیقراری و عشق خفهشده گفت : من اینجام… تا آخر… فقط برگرد پیشم
هوای اتاق سنگین بود… نه از گرما، از نگرانی. پیشانیاش به پیشانی همسرش چسبید آنقدر نزدیک که نفسهای گرم و لرزانش
روی پوست سرد همسرش مینشست.
چشمهایش را بست… انگار میخواست تمام ترسش، تمام عشقش،
تمام چیزی را که در دلش گیر کرده بود،
همانجا روی پوست پیشانی او بگذارد.
جیمین با صدایی شکسته، که بغض لابهلای کلماتش گیر کرده بود، گفت :
اگه میتونستم دردتو ازت بگیرم… همون لحظه میگرفتم. فقط… فقط پیشم بمون.»
ات به سختی پلک زد. چشمهای خستهاش لحظهای به او نگاه کرد.
ضعیف… اما پر معنا اما همین قدر فقط چشم هاشو باز کرد تا به عشق اش بفهمونه که پیششه بعد دوباره چشم هاشو بست
جیمین پیشانیاش را محکمتر چسباند، انگار با همین نزدیکی میخواست به او نفس بده،
جیمین دوباره روی زمین نشست و به تخت تکیه داد نرم شروع به آهنگ خواندن کرد
همه اشکهات رو نگهدار
너의 모든 눈물은 아껴둬
نمیخواد سر من هدرشون بدی
나에게 흘려서 낭비하지 않아도 돼
من قرار نیست مثلِ بقیه باشم برات
나는 너에게 다른 사람들처럼 굴지 않을 거야
این دقیقاً همون آدمیه که من هستم
이게 바로 내가 어떤 사람인지야
سر بههوام
나는 좀 무심하고 산만해
نمیتونم توی هیچ جمعی باشم
나는 어떤 모임에도 잘 섞이지 못해
عزیزم همه چیز قابل درکه
자기야, 이 모든 건 이해할 수 있어
چون این کسیه که من هستم
왜냐면 이게 바로 나니까
این منم، پارک جیمین..
이게 나야, 박지민…
پیشونیش رو روی ساعد دستش گذاشت به امید اینکه همسرش سالم از این اتاق بیرون بره چشم بست ..
همونقدر کوتاه، همونقدر ضعیف، اما برای جیمین به اندازه یک دنیا امید بود جیمین پیشانی همسرش را محکمتر لمس کرد،
چشمهاش را بست، و زیر لب، با بیقراری و عشق خفهشده گفت : من اینجام… تا آخر… فقط برگرد پیشم
هوای اتاق سنگین بود… نه از گرما، از نگرانی. پیشانیاش به پیشانی همسرش چسبید آنقدر نزدیک که نفسهای گرم و لرزانش
روی پوست سرد همسرش مینشست.
چشمهایش را بست… انگار میخواست تمام ترسش، تمام عشقش،
تمام چیزی را که در دلش گیر کرده بود،
همانجا روی پوست پیشانی او بگذارد.
جیمین با صدایی شکسته، که بغض لابهلای کلماتش گیر کرده بود، گفت :
اگه میتونستم دردتو ازت بگیرم… همون لحظه میگرفتم. فقط… فقط پیشم بمون.»
ات به سختی پلک زد. چشمهای خستهاش لحظهای به او نگاه کرد.
ضعیف… اما پر معنا اما همین قدر فقط چشم هاشو باز کرد تا به عشق اش بفهمونه که پیششه بعد دوباره چشم هاشو بست
جیمین پیشانیاش را محکمتر چسباند، انگار با همین نزدیکی میخواست به او نفس بده،
جیمین دوباره روی زمین نشست و به تخت تکیه داد نرم شروع به آهنگ خواندن کرد
همه اشکهات رو نگهدار
너의 모든 눈물은 아껴둬
نمیخواد سر من هدرشون بدی
나에게 흘려서 낭비하지 않아도 돼
من قرار نیست مثلِ بقیه باشم برات
나는 너에게 다른 사람들처럼 굴지 않을 거야
این دقیقاً همون آدمیه که من هستم
이게 바로 내가 어떤 사람인지야
سر بههوام
나는 좀 무심하고 산만해
نمیتونم توی هیچ جمعی باشم
나는 어떤 모임에도 잘 섞이지 못해
عزیزم همه چیز قابل درکه
자기야, 이 모든 건 이해할 수 있어
چون این کسیه که من هستم
왜냐면 이게 바로 나니까
این منم، پارک جیمین..
이게 나야, 박지민…
پیشونیش رو روی ساعد دستش گذاشت به امید اینکه همسرش سالم از این اتاق بیرون بره چشم بست ..
- ۱.۱k
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط