شیطان دلباخته
شیطان دلباخته
پارت 2
+ پس منم میرم میشینم تو کلاسم اگه اینطوری باشه باید با منم کاری نداشته باشین
مدیر: هه تو حتی معلوم میست از چه خانواده ای هستی......نکنه یه بچه یتیمی؟
در باز شد و پدرم با چهرهی عصبی وارد شد
علامت پدر جیمین ٪
٪ فکر کردی کی هستی که جرعت کردی به پسرم بگی بچه یتیم؟
مدیر: ق....قربان.....ایشون.....پسر.....
شماست؟
٪ په نه په پسر عممه
مدیر: قربان معذرت میخوام....لطفا منو ببخشید من نمیدونستم
استاد و مدیر روی زمین زانو زدن و سرشونو خم کردن
(نکته: پدر جیمین مدیر کل اون مدرسه است)
پاشدم رفتم سمت کلاس در کلاس و با پا باز کردم رفتم مشستم کنار نامجون
علامت نامجون =
=چیشد کوتوله؟
+هیچی پدرم اومد
=واتتتتت؟ یعنی پدرت که مدیر کل این مدرسه است اومد تو دفترررر؟ لو رفتی بازمممم؟(بلند)
با دادی که نامجون زد کل کلاس نگاهشون به ما بود و همه فهمیده بودن
همه ی پسرا و دخترای کلاس با تعجب بهم زل زدن
فاش بک به زنگ تفریح:
زنگ مه خورد طبق معمول دخترا دورم جمع شدن و همش سمتم شماره پرت میکردن
یکی از دخترا: یااا جیمینا چرا بهمون توجه نمیکنی؟
اومد با لوندگی نشست روی پام و خودشو مالید بهم
اصلا روم تعصیر نداشت و داشتم قذامو میخوردم که داد زد و گفت
دختره: چراااااا بهم توجه نمیکنییییی
+چون به دخترا علاقه ندارمممممم دست از سرم بر دار هرزه
ادامه دارد....
پارت 2
+ پس منم میرم میشینم تو کلاسم اگه اینطوری باشه باید با منم کاری نداشته باشین
مدیر: هه تو حتی معلوم میست از چه خانواده ای هستی......نکنه یه بچه یتیمی؟
در باز شد و پدرم با چهرهی عصبی وارد شد
علامت پدر جیمین ٪
٪ فکر کردی کی هستی که جرعت کردی به پسرم بگی بچه یتیم؟
مدیر: ق....قربان.....ایشون.....پسر.....
شماست؟
٪ په نه په پسر عممه
مدیر: قربان معذرت میخوام....لطفا منو ببخشید من نمیدونستم
استاد و مدیر روی زمین زانو زدن و سرشونو خم کردن
(نکته: پدر جیمین مدیر کل اون مدرسه است)
پاشدم رفتم سمت کلاس در کلاس و با پا باز کردم رفتم مشستم کنار نامجون
علامت نامجون =
=چیشد کوتوله؟
+هیچی پدرم اومد
=واتتتتت؟ یعنی پدرت که مدیر کل این مدرسه است اومد تو دفترررر؟ لو رفتی بازمممم؟(بلند)
با دادی که نامجون زد کل کلاس نگاهشون به ما بود و همه فهمیده بودن
همه ی پسرا و دخترای کلاس با تعجب بهم زل زدن
فاش بک به زنگ تفریح:
زنگ مه خورد طبق معمول دخترا دورم جمع شدن و همش سمتم شماره پرت میکردن
یکی از دخترا: یااا جیمینا چرا بهمون توجه نمیکنی؟
اومد با لوندگی نشست روی پام و خودشو مالید بهم
اصلا روم تعصیر نداشت و داشتم قذامو میخوردم که داد زد و گفت
دختره: چراااااا بهم توجه نمیکنییییی
+چون به دخترا علاقه ندارمممممم دست از سرم بر دار هرزه
ادامه دارد....
- ۴.۵k
- ۱۹ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط