پارت۶۹
پارت۶۹
من ازت متنفر نیستم
صدای پای طرف هی نزدیکتر میشد اصلا مغذم کار نمیکرد
از ترس میخکوب شده بودم سرجام
از نرس دندونام روهم قفل شده بودن و اشکام همینجوری رو گونه هام میریختن
شوگا: ات...؟
جیغغغ بلندی زدم و تو خدم جمع شدم که یدفه چراغا روشن شدن
درحالی که از ترس میلرزیدم سرم و گرفتم بالا
شوگا با دهن باز و لباس خواب خرسیش مثل بچه کوچولو ها وایساده بود جلوم
عررررررر تصور کردنش واقعاکیوتههه😭😭🤧🤧🤧﴾
درحالی که از شدت گریه سکسکم گرفته بود با
چشم های اشکیم زل زدم بشه
یدفه حالت نگاهش تغییر کرد و با قدم های بلند امدم طرفم و نشست کنارم
دستاشو دور شونه هام حلقه کرد
شوگا: حالت خوبه؟ چیشده هوم؟ چرا اینقد رنگت پریده و میلرزی
دزد دیدی؟ روح؟ جن؟ چی؟
بهم بگو.. بگو کوچولوی من بگو چیشده
با لحن ناز و مهربونش خدم و انداختم تو بغلش و محکم به خدم فشارش دادم
الان دیگه این بغل مطعلق به من نبود
پس میخاستم با یه بهونه ای از این بغل استفاده کنم
دستش و نوازش گرانه رو موهام کشید
شوگا: هیش.. گریه نکن بیبی.. هرچی بود تموم شد من اینجام
سرمو تو گردنش فرو کردم و توی گردنش نفسی کشیدم که دستشو گذاشتم پشت گردنم.. بوسه ریزی به گردنش زدم
که اول بی حرکت موند.. ولی بعد چند ثانیه یدفه از رو زمین بلندم کرد و به طرف اتاق حرکت کرد
من ازت متنفر نیستم
صدای پای طرف هی نزدیکتر میشد اصلا مغذم کار نمیکرد
از ترس میخکوب شده بودم سرجام
از نرس دندونام روهم قفل شده بودن و اشکام همینجوری رو گونه هام میریختن
شوگا: ات...؟
جیغغغ بلندی زدم و تو خدم جمع شدم که یدفه چراغا روشن شدن
درحالی که از ترس میلرزیدم سرم و گرفتم بالا
شوگا با دهن باز و لباس خواب خرسیش مثل بچه کوچولو ها وایساده بود جلوم
عررررررر تصور کردنش واقعاکیوتههه😭😭🤧🤧🤧﴾
درحالی که از شدت گریه سکسکم گرفته بود با
چشم های اشکیم زل زدم بشه
یدفه حالت نگاهش تغییر کرد و با قدم های بلند امدم طرفم و نشست کنارم
دستاشو دور شونه هام حلقه کرد
شوگا: حالت خوبه؟ چیشده هوم؟ چرا اینقد رنگت پریده و میلرزی
دزد دیدی؟ روح؟ جن؟ چی؟
بهم بگو.. بگو کوچولوی من بگو چیشده
با لحن ناز و مهربونش خدم و انداختم تو بغلش و محکم به خدم فشارش دادم
الان دیگه این بغل مطعلق به من نبود
پس میخاستم با یه بهونه ای از این بغل استفاده کنم
دستش و نوازش گرانه رو موهام کشید
شوگا: هیش.. گریه نکن بیبی.. هرچی بود تموم شد من اینجام
سرمو تو گردنش فرو کردم و توی گردنش نفسی کشیدم که دستشو گذاشتم پشت گردنم.. بوسه ریزی به گردنش زدم
که اول بی حرکت موند.. ولی بعد چند ثانیه یدفه از رو زمین بلندم کرد و به طرف اتاق حرکت کرد
۶.۵k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.