دفاع مقدس
مینشینم روی زمین. اینجا تنها جایی است که بی هیچ ابایی چادرم را به دست خاک می سپارم...
کمی دورتر صندلی دونفره ای است که اولین بار نشستیم و از زندگی حرف زدیم...
از من، از تو، از او... از زندگی...
بعدتر ها شد مکان قرار دونفره مان...
پشت این مزارهای مقدس صندلی دنجی است که نشستیم و حرف زدیم از آینده و حال...
حالا بعد رفتنت شده تنها ملجأ اشکهای بیصدای من...
مینشینم روی زمین و های های گریه میکنم...
حاج حسین اما میخندد...
به من...
به اشک هایم...
به جای خالی تو...
قطره های اشکم سنگ مزارش را شستشو میدهد...
من هنوز هم مات رفتن ناگهانی تو در پاییزی تلخم...
هفته دفاع مقدس است...
و من بی دفاع ترین مدافع عشق😭
کمی دورتر صندلی دونفره ای است که اولین بار نشستیم و از زندگی حرف زدیم...
از من، از تو، از او... از زندگی...
بعدتر ها شد مکان قرار دونفره مان...
پشت این مزارهای مقدس صندلی دنجی است که نشستیم و حرف زدیم از آینده و حال...
حالا بعد رفتنت شده تنها ملجأ اشکهای بیصدای من...
مینشینم روی زمین و های های گریه میکنم...
حاج حسین اما میخندد...
به من...
به اشک هایم...
به جای خالی تو...
قطره های اشکم سنگ مزارش را شستشو میدهد...
من هنوز هم مات رفتن ناگهانی تو در پاییزی تلخم...
هفته دفاع مقدس است...
و من بی دفاع ترین مدافع عشق😭
۱۵.۲k
۰۵ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.