p¹²
p¹²
ات ویو
لباس مورد نظر رو پوشیدم و یک آرایش لایت و مناسب کردم و برخلاف همیشه عطر شیرینی زدم خیلی سوییت شده بودم رفتم پایین
الکس رفته بود ماشین رو از پارکینگ بیاره و منم منتظر بودم که با صدایی که از پشت سرم شنیدم برگشتم
ته بود ولی مگه با بچه ها نرفته بود بیرون
_داری میری عشق بازی ؟ نیشخند
+تو چرا با بقیه نرفتی ابرو بالا انداختم
_تو همیشه سوال رو با سوال جواب میدی
نفس عمیقی کشیدم
+اره دارم میرم بیرون با الکس !!
بهم نزدیک شد با هر قدمش که بهم نزدیگ میشد متقابل عقب میرفتم
_اونم برای جلب توجه من!
بدنامون بهم هم قفل شده بود
+چرا چرت و پرت میگی گمشو اونور
سعی کردم هولش بدم که محکم دستامو گرفت
_ببین منو.....
زنگ خونه زده شد
ته به من و بعد در نگاه کرد
اتمام ویو ات
ته سرشو رو برد تو گودی گردن ات بعد از کمی بو کردن گردنش رو بوسه محکمی زدو از ات فاصله گرفت و رفت طبقه بالا
ات مات و مبهوت بود و متوجه در زدن های متوالی الکس نشد،،،،بعد از چند ثانیه به خودش اومد موهاش رو درست کرد تا رد رو پنهون کنه
درو باز کرد و لبخند فیک زد
×چیکار میکنی چرا درو باز نمیکنی با خنده و اخم
+داشتم آماده میشدم لبخند فیک
×باشه کمی مشکوک
از ویلا خارج شدن ،، سوار ماشین شدن و به سمت رستوران تو مرکز شهر حرکت کردند
¹⁵ minutes later
وارد قسمت وی ای پی شدن و با کمک کارکن رستوران به سمت میزی که رزرو کرده بودن رفتن ،،،،،بعد از پیدا کردن سر میز نشستن؛؛؛؛؛ات یک مقدار مضطرب بود و هی دست رو گردنش میکشید
×ات اتفاقی افتاده؟ از وقتی از خونه راه افتادیم گرفته ای
+نه چیری نیست لبخند فیک
در همون موقع صدای شکستن چیزی اومد ات سرش رو برگردوند تا ببینه صدای چیه که موش کنار رفت و باعث نمایان شدن کبودی گردنش شد و الکس متوجه شد
×این چیه ؟
ات ویو
لباس مورد نظر رو پوشیدم و یک آرایش لایت و مناسب کردم و برخلاف همیشه عطر شیرینی زدم خیلی سوییت شده بودم رفتم پایین
الکس رفته بود ماشین رو از پارکینگ بیاره و منم منتظر بودم که با صدایی که از پشت سرم شنیدم برگشتم
ته بود ولی مگه با بچه ها نرفته بود بیرون
_داری میری عشق بازی ؟ نیشخند
+تو چرا با بقیه نرفتی ابرو بالا انداختم
_تو همیشه سوال رو با سوال جواب میدی
نفس عمیقی کشیدم
+اره دارم میرم بیرون با الکس !!
بهم نزدیک شد با هر قدمش که بهم نزدیگ میشد متقابل عقب میرفتم
_اونم برای جلب توجه من!
بدنامون بهم هم قفل شده بود
+چرا چرت و پرت میگی گمشو اونور
سعی کردم هولش بدم که محکم دستامو گرفت
_ببین منو.....
زنگ خونه زده شد
ته به من و بعد در نگاه کرد
اتمام ویو ات
ته سرشو رو برد تو گودی گردن ات بعد از کمی بو کردن گردنش رو بوسه محکمی زدو از ات فاصله گرفت و رفت طبقه بالا
ات مات و مبهوت بود و متوجه در زدن های متوالی الکس نشد،،،،بعد از چند ثانیه به خودش اومد موهاش رو درست کرد تا رد رو پنهون کنه
درو باز کرد و لبخند فیک زد
×چیکار میکنی چرا درو باز نمیکنی با خنده و اخم
+داشتم آماده میشدم لبخند فیک
×باشه کمی مشکوک
از ویلا خارج شدن ،، سوار ماشین شدن و به سمت رستوران تو مرکز شهر حرکت کردند
¹⁵ minutes later
وارد قسمت وی ای پی شدن و با کمک کارکن رستوران به سمت میزی که رزرو کرده بودن رفتن ،،،،،بعد از پیدا کردن سر میز نشستن؛؛؛؛؛ات یک مقدار مضطرب بود و هی دست رو گردنش میکشید
×ات اتفاقی افتاده؟ از وقتی از خونه راه افتادیم گرفته ای
+نه چیری نیست لبخند فیک
در همون موقع صدای شکستن چیزی اومد ات سرش رو برگردوند تا ببینه صدای چیه که موش کنار رفت و باعث نمایان شدن کبودی گردنش شد و الکس متوجه شد
×این چیه ؟
۷.۶k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.