Pt

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹²"


با خجالت ل..ب گزید و حرصی گفت:
آرا: +میدونی خیلی بی ادبی؟! نمیخواد یا همینا بخواب...
خندیدم و صورتم رو نزدیک صورتش کردم.
کوک: _اگه میخوای بگو در بیارم!؟

حرصی با مشت کوبید به بازوم و غرید:
آرا: +برو اونور... اصن برو بیرون ببینم.
از حرصی شدن و سرخ شدن گونه های سفیدش خیلی خیلی خوشم میومد.
برای همین خندیدم و به مشت های ضعیفش خیره شدم.

چپ چپ نگاهم کرد و ل..ب هاش رو از حرص جمع کرد.
که نگاهم به ل..ب های سرخ و قشنگش کشیده شد... دستمو گذاشتم پشت گرد..نش و خواستم بکشمش سمت خودم که چشماش گرد شد!

و قبل از اینکه حرفی بزنه چشمام رو بستم و ل..ب هاش رو محکم بو//سیدم.‌..
ل..ب پایینش رو زیر دندونام فرستادم و شیرینی ل//ب هاش رو مزه مره کردم.
زبو...نم رو توی ده..نش چرخوندم که...

اونم شروع کرد همراهی کردن باهام.
نمیدونم طعم ل..ب های آرا چی داشت که اینطور منو مسخ خودش میکرد و جذ//بم میکرد!
درحدی که توی عالم ل..ب هاش غرق بشم و
لذ//ت ببرم.

دستاش رو دور گرد..نم حلقه کرد و منم انگشتام رو لای موهای نرمش سر دادم.
م..کی به ل..باش زدم و به سختی ازشون دل کندم.
چشمام رو باز کردم که دیدم تموم ت..نش شل شده!
این اثر بو//سه بود که اینطور خما..رش کرده بود.

نگاهی به چشماش کردم که ل..باشو نزدیک گونه ام آورد و محکم بو//سید.
خندیدم و بغلش کردم و محکم به خودم فشردمش، همونطور توی جام دراز کشیدم و موهاش رو عمیق بوییدم...
دیدگاه ها (۰)

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹³"( ویو آرا )اخم کردم و تخس گفتم: _میپوشم!ع...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹⁴"چپ‌چپ نگاهش کردم و گفتم: _برو دیگه!به سرت...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹¹"منم پشت بندش وارد شدم و در رو بستم.تا شب ...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹⁰"تهیونگ: هه... ولش کن. ولی باید توی مهمونی...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_251اروم خودمو بهش نزدی...

آن سوی آینه P36پیشش دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم(ویو ا.ت ، ...

دوپارتی اس\مات تهیونگپارت۲(اخر)ویو ا.ت... بردم تو اتاق دونفر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط