درد

" درد "

پارت ۲۰

ا/ت ویو

بعد از چندین ساعت زل زدن به سقف اتاق با اومدن یکی نگاهمو بهش دادم
سولان:سلام...
بی حس‌ نگاهمو به سر تا پاش انداختمو نگاهمو ازش گرفتم
سولان:میتونم بشینم؟
بی اهمیت به سکوتم اروم سمتم قدم برداشت و روی صندلیه کنار تخت نشست
سولان:معذرت میخام...
چشمامو توهم فشاری دادم اروم لب زدم
ا/ت:لازم نیست...تقصیر تو نبود
سولان:چرا بود!!
با اینکه راجب شرایطط میدونستم درخاست مامان جیمین رو قبول کردم...
ا/ت:میشه راجبش حرف نزنی...؟
اروم سری تکون داد
سولان:جیمین خیلی دوست داره...
اروم لبخندی از روی درد زدم
...
دیدگاه ها (۰)

" درد "پارت ۲۱سولان: جدی میگم اون علاقه‌ای به تو توی بیمارست...

" درد "پارت ۲۲ " پرش زمانی فردا عصر "با کمک پرستار داشتم از...

" درد "پارت ۱۹سولان:کجا میری؟جیمین:برمیگردم...و سواره ماشینش...

" درد "پارت ۱۸جیمین:اما اینجارو نتونستی...نتونستی به‌ کشتن ب...

"سرنوشت "p,35..ساعت ۳ صبح .....با حس باد سردی چشمامو باز کرد...

نام فیک: عشق مخفیPart: 33ویو ات*به ی خدمتکار گفتم ی پتو بیار...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط