*please stey well*PT9
سریع در فرو باز کردیم و کوکی هارو بیرون اوردیم...خواستم برم چنگگکی که باهاش کوکی هارو برداریم رو بیارم که پام خورد به در فر...
+اییششششش
-چی شدیی دوباره...
+پام خورد به در فر...
-مراقب باش. میتونی راه بری؟
+فک کنم فلج که نشدم...
-خب برو توی حال پشین تا من بیام...
رفتم توی حال نشستم که دیدم جیمین با جعبه ی کمک های اولیه اومد سمتم و پام رو باند پیچی کرد ازش تشکر کردم و بعدش رفت توی اشپزخونه و با یه ظرف کوکی و دوتا لیوان شیر اومد سمتم شروع کردیم باهم کوکی هارو خوردن...
+اممم خوشمزه شده...ممنون.
-خواهش میکنم...باهم درستش کردیم.
بعدش هر دومون روی مبل تی بغل هم دیگه ول شدیم که صدای کیلید اومد...
×من اومد...
+سلاممم...
-هلو
×عه بد موقع مزاحم شدمم ببخشید...
-یاااا
×گوه خوردم..
+چتونه شما دوتا بیا تو دیگه...
-پیش میاد دیگه...
×گگگگگ(الان مثلا ادای جیمین رو در اورد)
جیوون رفت توی اتاقش لباساشو عوض کرد و اومد پیشمون...
+صبر کن الان میام
بلند شدم که برم برای جیوون کوکی بیارم...لنگ لنگون ت اشپزخونه رو رفتم و و کوکی هارو بایه لیوان شیر برداشتم وبرگشتم توی حال کوکی هارو دادم جیوون و نشستم که گفت
×ا/ت چرا لنگ میزدی؟
+پام رو سوزوندم...
×چطوری؟
+با در فر...پام خودر به در فر...
×اوففففییی
+چیزیم نشد سابقه ی زیاد داشتم توی سوزوندن دست و پام...بچگ هام خیلی با چسب حرارتی کار میکردم یه بار کف دستمو سوزوندم یبار زانوم رو سوزوندم چندین با هم انگشت هامون سوروزنم
-ا/ت چطوری زنده ا؟
+حالا دیگه زندم دیگه...
×اوخخ
+بچه ها من میرم یه زنگ به خواهرم بزنم و بیام اوک
-اوککییی
+اییششششش
-چی شدیی دوباره...
+پام خورد به در فر...
-مراقب باش. میتونی راه بری؟
+فک کنم فلج که نشدم...
-خب برو توی حال پشین تا من بیام...
رفتم توی حال نشستم که دیدم جیمین با جعبه ی کمک های اولیه اومد سمتم و پام رو باند پیچی کرد ازش تشکر کردم و بعدش رفت توی اشپزخونه و با یه ظرف کوکی و دوتا لیوان شیر اومد سمتم شروع کردیم باهم کوکی هارو خوردن...
+اممم خوشمزه شده...ممنون.
-خواهش میکنم...باهم درستش کردیم.
بعدش هر دومون روی مبل تی بغل هم دیگه ول شدیم که صدای کیلید اومد...
×من اومد...
+سلاممم...
-هلو
×عه بد موقع مزاحم شدمم ببخشید...
-یاااا
×گوه خوردم..
+چتونه شما دوتا بیا تو دیگه...
-پیش میاد دیگه...
×گگگگگ(الان مثلا ادای جیمین رو در اورد)
جیوون رفت توی اتاقش لباساشو عوض کرد و اومد پیشمون...
+صبر کن الان میام
بلند شدم که برم برای جیوون کوکی بیارم...لنگ لنگون ت اشپزخونه رو رفتم و و کوکی هارو بایه لیوان شیر برداشتم وبرگشتم توی حال کوکی هارو دادم جیوون و نشستم که گفت
×ا/ت چرا لنگ میزدی؟
+پام رو سوزوندم...
×چطوری؟
+با در فر...پام خودر به در فر...
×اوففففییی
+چیزیم نشد سابقه ی زیاد داشتم توی سوزوندن دست و پام...بچگ هام خیلی با چسب حرارتی کار میکردم یه بار کف دستمو سوزوندم یبار زانوم رو سوزوندم چندین با هم انگشت هامون سوروزنم
-ا/ت چطوری زنده ا؟
+حالا دیگه زندم دیگه...
×اوخخ
+بچه ها من میرم یه زنگ به خواهرم بزنم و بیام اوک
-اوککییی
۶.۸k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.