اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد

اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۱
راوی: دختری شاد و خوشحال....که قشنگ ترین خنده ها رو داشت .....ولی
چی شد که خنده بر لبش پر کشید ....و جاش رو به اخم و گریه داد ...چرا
تنهایی و غم دختر... اونقدر شدید که دیگه جایی برای غصه های دیگر ندارد
جواب همه این سوال ها داخل رمان است
یونا: نابی..نابی
نابی: بله.....چیه
یونا: یکم بریم خوش بگذرونیم
نابی: نه
یونا: لطفاً خواهش میکنم
نابی: نه .... اصلأ...بشین کارات انجام بده
یونا: باشه بابا ولی فردا شب میای
نابی: هوم ....شاید
ویو نابی: امروز کارام زیاد .... بعد یونا گفت بریم بار نمی خواستم ناراحتش
کنم.... ولی کارام مهم بودن ...هر چند باید زندگی کنم ....پس باید پول داشته باشیم
غرق کارام شدم که زمان از دستم در رفت ساعت ۸ بود بلند شدم سریع
همه میزم مرتب کردم به سمت خونه حرکت کردم آروم کنار عابر پیاده رو
راه می رفتم نگاهی به خانواده های شادی که همراه بچه هاشون در حال
بازی و خوش بش بودن می کردم از پشت شیشه های مغازه ها که می گذشتم خنده های
زیادی می دیدم .... یعنی واقعا شاد بودن ....از کوچه ها می گذشتم و به
اطراف نگاه می کردم ..... درسته بیشتر مردم شاد بودن ولی آدم های غمگینی
هم بودن که وسط این همه آدم شاد پولدار معلوم نبودن داشتم کم کم
به خونه می رسیدم که پیرزن دست فروشی دیدم که در حال فروختن سبزی
هست اما انگار نا امید چون آخر شب شده بود و هنوز سبزی هاشو نفروخته بود
به سمتش رفتم
نابی: سلام
پیرزن: سلام دخترم .... سبزیجات می خوای ( لبخنده با محبت)
نابی: آره
پیرزن: چقدر می خوای
نابی: همه اش
پیرزن: باشه حتماً..
پیرزن همه سبزیجات داخل کیسه گذاشت و داد دستم داخل صورتش به
راحتی ذوق می دیدم خواستم برم که ...............................




اسلاید ۲ لباس نابی داخل سر کار
دیدگاه ها (۱۰)

اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد پارت ۲ ویو نابی: وقتی سبز...

اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد پارت 3 راوی: نابی فقط یک ...

اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد اسم شخصیت های اصلی: نابی ...

اسم عشق یک مافیا پارت ۷۶جونگ کوک: اوکی ممنون سوجون رفت در ات...

یونا یهو روی پاهام یه دستی احساس کردم که داشت رون پام فشار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط