لجباز جذابP24
لجباز_جذابP24
که یهو اجوما دستمو گرفت..
&خانوووم
+میرم بیرون هوا بخورم
&هوا امشب سردهه
شامتون
+بزار تو اتاق الان میام...
که جونگ کوک اجوما رو صدا کرد...
_اجوما چیشده؟ کسیه؟
+اجووما برو دیدگههه برووو
&ولی خانوم
+واااای اومد...
در چرا قفله اجوومااا؟
_اجوو... م. ماا تو.. تو چرا اینجایی؟
+کوک من نمیخوام مزاحمت باشم از یه طرف استرس هم دارم...
_هیچی نگووو...
که یهو دستشو گذاشت روی دهنمو... بغلم کرد و بردتم تو اتاق....
&اقا تهیونگ شما چیزی نمیخواین؟
÷نه خیلی ممنون.... کوک کجا رفت؟
&رفتن توی اشپزخونه فکر کنم..
÷مطمئنی فکر کنم اشتباه فهمیدی رفت توی اتاق
&اقا تهیونگ شما کجا میرین؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک خیلی عصبی بوود و منو گذاشت روی تخت و روم خی*مه زد...
+کککوووو... کککک!
چیکار میکنی؟
_تووو با کارات داری با...
÷جونگ کوک توی اتاقی؟
+واییی
چشمامو و بستمو رفتم زیر ملافه...
کوک به سرعت سمت در رفت...
_عاا اره خوابم میاد میشه باشه برا فردا
÷اتفاقا منم.... چیزی شده؟ انگار خوب نیستی؟ دزد اومده؟
_نه نه کسی نبود اجوما بیرون کار داشت من این چند روز بخاطر اینکه خارج بودم حالم خوب..
÷ اگه مریضی بریم بیمارستان؟ اجوومااا
_نهههههه خوبمم فقط خسته ام همین مامانمم بوود... حواس ندارم
÷عاا اوکی منم میرم میخوابم...
_باشه شب خوش
÷شب بخیر
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک کلافه شده و بوود و در رو قفل کرد...
_رفتش..
+عااا چرا قفل کردی؟
_میدونی چرا؟
+جونگ... کوکک... د.. داارممم میتر.. سم
قلبم تند تند میزد و کوک بهم نزدیک شده و بوی عطرش سرمو به درد اورده بوود...
_خخخخ
که دوباره حولم داد و افتادم روی تخت و روم خ*یمه زد...
_توو با اون چشات....
+چشمام؟
_هففف اره چشمات یکم قرمز شده فکر کنم خوابت میاد بگیر بخواب... (بازم نذاشتم شروع کنن هاهاهاها)
منم پایین میخوابم تو راحت باشی..
+نهههه من پایین میخوابم...
_چرت نگوو
+ روی تخت خوابم نمیبره فقط روی تخت خودم میتونم بخوابم تشکش سفته مثل زمین...
_من که رو زمین نمیخوابم... خخخ... روی اون کاناپه میخوابم فردا باید زود بیدارشم...
+خب من اونجا میخوابم...
_تو روی تخت میخوابی اوکی؟
+ نمیتونمممم...
دیگه بسه برین بخوابین پیش پیش لالا
اگه حمایت کم بشه یه هفته یک پارت دارین🗿
دست خودتونه🗿☠
که یهو اجوما دستمو گرفت..
&خانوووم
+میرم بیرون هوا بخورم
&هوا امشب سردهه
شامتون
+بزار تو اتاق الان میام...
که جونگ کوک اجوما رو صدا کرد...
_اجوما چیشده؟ کسیه؟
+اجووما برو دیدگههه برووو
&ولی خانوم
+واااای اومد...
در چرا قفله اجوومااا؟
_اجوو... م. ماا تو.. تو چرا اینجایی؟
+کوک من نمیخوام مزاحمت باشم از یه طرف استرس هم دارم...
_هیچی نگووو...
که یهو دستشو گذاشت روی دهنمو... بغلم کرد و بردتم تو اتاق....
&اقا تهیونگ شما چیزی نمیخواین؟
÷نه خیلی ممنون.... کوک کجا رفت؟
&رفتن توی اشپزخونه فکر کنم..
÷مطمئنی فکر کنم اشتباه فهمیدی رفت توی اتاق
&اقا تهیونگ شما کجا میرین؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک خیلی عصبی بوود و منو گذاشت روی تخت و روم خی*مه زد...
+کککوووو... کککک!
چیکار میکنی؟
_تووو با کارات داری با...
÷جونگ کوک توی اتاقی؟
+واییی
چشمامو و بستمو رفتم زیر ملافه...
کوک به سرعت سمت در رفت...
_عاا اره خوابم میاد میشه باشه برا فردا
÷اتفاقا منم.... چیزی شده؟ انگار خوب نیستی؟ دزد اومده؟
_نه نه کسی نبود اجوما بیرون کار داشت من این چند روز بخاطر اینکه خارج بودم حالم خوب..
÷ اگه مریضی بریم بیمارستان؟ اجوومااا
_نهههههه خوبمم فقط خسته ام همین مامانمم بوود... حواس ندارم
÷عاا اوکی منم میرم میخوابم...
_باشه شب خوش
÷شب بخیر
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک کلافه شده و بوود و در رو قفل کرد...
_رفتش..
+عااا چرا قفل کردی؟
_میدونی چرا؟
+جونگ... کوکک... د.. داارممم میتر.. سم
قلبم تند تند میزد و کوک بهم نزدیک شده و بوی عطرش سرمو به درد اورده بوود...
_خخخخ
که دوباره حولم داد و افتادم روی تخت و روم خ*یمه زد...
_توو با اون چشات....
+چشمام؟
_هففف اره چشمات یکم قرمز شده فکر کنم خوابت میاد بگیر بخواب... (بازم نذاشتم شروع کنن هاهاهاها)
منم پایین میخوابم تو راحت باشی..
+نهههه من پایین میخوابم...
_چرت نگوو
+ روی تخت خوابم نمیبره فقط روی تخت خودم میتونم بخوابم تشکش سفته مثل زمین...
_من که رو زمین نمیخوابم... خخخ... روی اون کاناپه میخوابم فردا باید زود بیدارشم...
+خب من اونجا میخوابم...
_تو روی تخت میخوابی اوکی؟
+ نمیتونمممم...
دیگه بسه برین بخوابین پیش پیش لالا
اگه حمایت کم بشه یه هفته یک پارت دارین🗿
دست خودتونه🗿☠
۱۵.۱k
۱۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.