پارت 45
#پارت_45
+، که دوسش داری ، پس حالا طعم تحقیر شدنو بچش
جلوی بابام و ارتین و همه کارکنا دوباره خوابوند زیر گوشم و با پاش زد توی شکمم که افتادم روزی زمین ، اومد جلو و با پا زد توی صورتم درد توی کل تنم پیچید ، اما حتی یه کلمم نگفتم ، دوباره و دوباره زد اما دریق از یه کلمه حرف و التماسی که میخواست از زبونم بشنوه ....
بلندم کردو دوباره با پا کوبید به شکمم که دوباره پرت زمین شدمو و پشت هم به شکمم لگد میزد چشمام بسته شدن درد کل وچودمو گرفت ، صدای خنده های اون کثافتا اعصابمو خورد میکرد .... علیسان چن بار دیگه به صورت و شکمم لگد زد و بعدش رفت کنارو گف ....
+ میبینی چقدر لذت بخشه مگه نه میبینی
بعدش بهمو برگردوندو یه لگ زد به جای سوختگی پشتم ، چشمام از درد بسته شد ، دردش کل تنمو گرف ، داشتم داغون میشدم دوباره غرید ...
+،خب کار من تموم شد حالا من دیگه باتو و اون هرزه ایی که کنارته کار ندارم
صدای خنده های اونا که رو مخم بود هیچ ، درد توی تنمم هیچ ، این هرزه ایی که گفت بعد رفت رو مخم بلند شدم وایسادمو یه مشت خوابوندم توی صورتش ، حرکتم خیلی یهویی بود ، همه رفتن توی شک ، صدای خنده هاشون خفه شد ، کسی جرات جلو اومدن نداشت حتی ارتین ، علیسان سرشو بلند کردو با خشم نگام کرد که خونسردی گفتم ....
- خودت گفتی تحقیر کردنم تموم شد منم قول داده بودم تا زمانی که کارت تموم نشده کاری نکنم ، الا کارت تموم شد منم دیه قولی نداشتم مگه نه ؟
+ بهت هشدار میدم چه غلطی کردی
حملا کرد بهمو اومد با پا بزنه توی شکمم که پاشو گرفتمو با فن مخصوص خودم پرتش کردم زمین ...
- فک نمیکنی واسه مبارزه با من خیلی پیری بهتره بهترین فردتو بفرستی ...
+، که دوسش داری ، پس حالا طعم تحقیر شدنو بچش
جلوی بابام و ارتین و همه کارکنا دوباره خوابوند زیر گوشم و با پاش زد توی شکمم که افتادم روزی زمین ، اومد جلو و با پا زد توی صورتم درد توی کل تنم پیچید ، اما حتی یه کلمم نگفتم ، دوباره و دوباره زد اما دریق از یه کلمه حرف و التماسی که میخواست از زبونم بشنوه ....
بلندم کردو دوباره با پا کوبید به شکمم که دوباره پرت زمین شدمو و پشت هم به شکمم لگد میزد چشمام بسته شدن درد کل وچودمو گرفت ، صدای خنده های اون کثافتا اعصابمو خورد میکرد .... علیسان چن بار دیگه به صورت و شکمم لگد زد و بعدش رفت کنارو گف ....
+ میبینی چقدر لذت بخشه مگه نه میبینی
بعدش بهمو برگردوندو یه لگ زد به جای سوختگی پشتم ، چشمام از درد بسته شد ، دردش کل تنمو گرف ، داشتم داغون میشدم دوباره غرید ...
+،خب کار من تموم شد حالا من دیگه باتو و اون هرزه ایی که کنارته کار ندارم
صدای خنده های اونا که رو مخم بود هیچ ، درد توی تنمم هیچ ، این هرزه ایی که گفت بعد رفت رو مخم بلند شدم وایسادمو یه مشت خوابوندم توی صورتش ، حرکتم خیلی یهویی بود ، همه رفتن توی شک ، صدای خنده هاشون خفه شد ، کسی جرات جلو اومدن نداشت حتی ارتین ، علیسان سرشو بلند کردو با خشم نگام کرد که خونسردی گفتم ....
- خودت گفتی تحقیر کردنم تموم شد منم قول داده بودم تا زمانی که کارت تموم نشده کاری نکنم ، الا کارت تموم شد منم دیه قولی نداشتم مگه نه ؟
+ بهت هشدار میدم چه غلطی کردی
حملا کرد بهمو اومد با پا بزنه توی شکمم که پاشو گرفتمو با فن مخصوص خودم پرتش کردم زمین ...
- فک نمیکنی واسه مبارزه با من خیلی پیری بهتره بهترین فردتو بفرستی ...
۲.۰k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.