پارت ۷
پارت ۷
ات : به شونه تهیونگ زدم '
هی تو چرا گفتی غذا میخوام گشنم نیست میخوام بخوابم
تهیونگ: اول شام بعد خوابب بعدشم اگر میخوای از الان لوس بازی دربیاری من کاریت ندارم
ات: اوپااا من اصلا هم لوس نیستم اومم
تهیونگ : خنده)/ات: به چی میخندی تووو؟/تهیونگ : هیچی
از زبون ات: تهیونگ راه رو اتاقم رو بهم نشون داد و درو برام باز کرد
واووو خیلی اتاقه خوشگل بود
همه چی کلاسیک
تخت دو نفره
میز ارایش
تو اتاق پر گل های خوشگل بود
ات: واییی این اتاق برا منهه؟؟/تهیونگ: مگه چیه؟/ات:نه هیچی نیست فقط اندازه خونه منههه کههه/تهیونگ: هی تو بیشتر ازینا ارزش داری/ ات: خب دیگه بسه پاچه خواری / تهیونگ : یااااا / ات: راستی تهیونگ من باید وسایلمو از خونم بیارم/ تهیونگ:الان یکیو میفرستم بره برات بیاره/ ات: نه مرسی فقط منو ببر خونمون چون وسایل شخصیم دارم /تهیونگ: خب باش برو اتاقت نیم ساعت دیگه پایین باش / ات: باشه/
از زبان ات: رفتم تو اتاق خودمو پرت کردم رو تخت خوابم برد*
تهیونگ: نیم ساعت شد حتی بیشتر پس چرا ات نمیاد
رفتم بالا در زدم و رفتم تو اتاقش ...
خانم خواببه
رفتم بالا سرش خیلی خوشگل بود
موهاشو ناز کردم و یهو بیدار شد
هم اون ترسید هم من
ات: احساس دست کسی رو روی موهام کردم
از خواب پریدم
هی چکار میکنییییی
تهیونگ: چیزه چرا دیر اومدی
ات: وای ببخشید دیر اومدممم
تهیونگ: مهم نیست بیا بریم
ات: اوکی
تهیونگ : راستی نیازی نیست زیاد لباس بر داری من از قبل به خدمتکار گفتم برات کلی خرید لباس زیرم خرید
ات: فقط قراره ۱ ماه اونم بخاطر دستم بمونم چرا انقدر زحمت کشیدی
تهیونگ: یااا یادت نره که دستت خیلی وضعش خرابه .
ات: اوکی حالا بریم ؟
تهیونگ: بریم
رفتن و توی ماشین نشستن و راه افتادن
تهیونگ: ات یه سوال بپرسم ناراحت نمیشی؟
ات: نه بپرس
تهیونگ: پدر و مادرت چی شدن؟
ات: تازه یادم افتاد انقدر کنار تهیونگ بودن خوب بود که یادم نبود
ات: نمیدونم ( با حالت بغض )
تهیونگ: باش شرمنده
ات: مهم نیست
ادامه دارد
بچه ها شاید فردا نتونم بزارم چون امتحان ریاضی دارم تا ۹ شبم نیستم
ات : به شونه تهیونگ زدم '
هی تو چرا گفتی غذا میخوام گشنم نیست میخوام بخوابم
تهیونگ: اول شام بعد خوابب بعدشم اگر میخوای از الان لوس بازی دربیاری من کاریت ندارم
ات: اوپااا من اصلا هم لوس نیستم اومم
تهیونگ : خنده)/ات: به چی میخندی تووو؟/تهیونگ : هیچی
از زبون ات: تهیونگ راه رو اتاقم رو بهم نشون داد و درو برام باز کرد
واووو خیلی اتاقه خوشگل بود
همه چی کلاسیک
تخت دو نفره
میز ارایش
تو اتاق پر گل های خوشگل بود
ات: واییی این اتاق برا منهه؟؟/تهیونگ: مگه چیه؟/ات:نه هیچی نیست فقط اندازه خونه منههه کههه/تهیونگ: هی تو بیشتر ازینا ارزش داری/ ات: خب دیگه بسه پاچه خواری / تهیونگ : یااااا / ات: راستی تهیونگ من باید وسایلمو از خونم بیارم/ تهیونگ:الان یکیو میفرستم بره برات بیاره/ ات: نه مرسی فقط منو ببر خونمون چون وسایل شخصیم دارم /تهیونگ: خب باش برو اتاقت نیم ساعت دیگه پایین باش / ات: باشه/
از زبان ات: رفتم تو اتاق خودمو پرت کردم رو تخت خوابم برد*
تهیونگ: نیم ساعت شد حتی بیشتر پس چرا ات نمیاد
رفتم بالا در زدم و رفتم تو اتاقش ...
خانم خواببه
رفتم بالا سرش خیلی خوشگل بود
موهاشو ناز کردم و یهو بیدار شد
هم اون ترسید هم من
ات: احساس دست کسی رو روی موهام کردم
از خواب پریدم
هی چکار میکنییییی
تهیونگ: چیزه چرا دیر اومدی
ات: وای ببخشید دیر اومدممم
تهیونگ: مهم نیست بیا بریم
ات: اوکی
تهیونگ : راستی نیازی نیست زیاد لباس بر داری من از قبل به خدمتکار گفتم برات کلی خرید لباس زیرم خرید
ات: فقط قراره ۱ ماه اونم بخاطر دستم بمونم چرا انقدر زحمت کشیدی
تهیونگ: یااا یادت نره که دستت خیلی وضعش خرابه .
ات: اوکی حالا بریم ؟
تهیونگ: بریم
رفتن و توی ماشین نشستن و راه افتادن
تهیونگ: ات یه سوال بپرسم ناراحت نمیشی؟
ات: نه بپرس
تهیونگ: پدر و مادرت چی شدن؟
ات: تازه یادم افتاد انقدر کنار تهیونگ بودن خوب بود که یادم نبود
ات: نمیدونم ( با حالت بغض )
تهیونگ: باش شرمنده
ات: مهم نیست
ادامه دارد
بچه ها شاید فردا نتونم بزارم چون امتحان ریاضی دارم تا ۹ شبم نیستم
۱۰.۹k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.