پارت صد یازده غریبه آشنا
#پارت_صد_یازده #غریبه_آشنا
ووایییی،میخوام به رو خودم نیارمم دارم از ذوققق میمیرم ولی نمیتونم....مننن بخوابم تو بغلشش واهاهاهایییی،ئونسو خونسردی خودتو حفظ کن،یه ساعت بیشتر نیست این همه ذوق نداره...ولی گفت من آرامششم....واااااییییییی
-بیا ئونسو
رفتم تو اتاق پیشش،تختش یه نفره و نیمی بود،جامون میشد...خودش رفت دارز کشید،دستشو درز کرد
-بیا
خوبیدم پیشش سرمو گذاشتم رو دستش،پتو رو کشید رو دوتامون...حالا که من با این وضع خوابم نمیگیرههه عهههه...با دستم رو سینش خط میکشیدم
-بخواب ئونسو
+باشه باشه
یکم گذشت
+بکهیونااا
-جانم کوچولو
+اگه کسی اومد آبرومونو میبرن هااا
-نمیاد کسی بخواب
بازم خوابم نگرفت،دیگه حرف نزدم تا بکهیون بخوابه،ولی فک کنم فهمید هنوز خوابم نگرفته،بیشتر بغلم کرد،موهامو ناز کرد و شروع کرد خوندن...با صدای آروم توی گوشم واسم میخوند...فک کنم تا حالا انقد آروم نبودم...یواش یواش چشمام گرم شد دیگه نفهمیدم چی شد ک خوابم برد...
-ئونسو،خانومم،عزیز دلم بیدارشو قشنگم دیرمون میشه هااا
+چی
-بیدار شو
+اووممم باشهه
چشمامو باز کردم دیدم دستشو گذاشته زیر سرش داره نگام میکنه
+سلام
-سلام بانوی من،خوب خوابیدی؟
+خیلییی،تو خوب خوابیدی؟
-مگه میشه خانمم واسه اولین بار تو بغلم بخوابه بد بخوابم
خندیدم
+بلند میشی بریم
-اهوم بریم
بلند شدم رفتم تو اتاق خودم،لباس پوشیدم،با بکهیون رفتیم سمت سالن
+نظرت چیه اتاقامون رو یکی کنیم
-از اینکه دلم بخواد یا نه که دلم میخواد اما جلو بچه ها خجالت میکشم
+اهوم اینم حرفیه،ولی یه فکری براش میکنم،من اون آرامش رو با هیچی عوض نمیکنم حتی اگه چانیول اذیتمون کنه
-فک کن اتاقامون یکی بشه چانیول مسخره بازیاش شروع نشه،از محالاته
رسیدم سالن دوباره از اون بکهیون مهربون شد بکهیون زور گو،همش تمرین سخت سخت بهم میداد آب هم نمیزاشت بخورم،میگفت وسط تمرین خوب نیست برات ضرر داره،ولی حتی اگه زور بگه بهم وقت هایی که کنارمه بهترین لحظه های زندگیمه...
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
ووایییی،میخوام به رو خودم نیارمم دارم از ذوققق میمیرم ولی نمیتونم....مننن بخوابم تو بغلشش واهاهاهایییی،ئونسو خونسردی خودتو حفظ کن،یه ساعت بیشتر نیست این همه ذوق نداره...ولی گفت من آرامششم....واااااییییییی
-بیا ئونسو
رفتم تو اتاق پیشش،تختش یه نفره و نیمی بود،جامون میشد...خودش رفت دارز کشید،دستشو درز کرد
-بیا
خوبیدم پیشش سرمو گذاشتم رو دستش،پتو رو کشید رو دوتامون...حالا که من با این وضع خوابم نمیگیرههه عهههه...با دستم رو سینش خط میکشیدم
-بخواب ئونسو
+باشه باشه
یکم گذشت
+بکهیونااا
-جانم کوچولو
+اگه کسی اومد آبرومونو میبرن هااا
-نمیاد کسی بخواب
بازم خوابم نگرفت،دیگه حرف نزدم تا بکهیون بخوابه،ولی فک کنم فهمید هنوز خوابم نگرفته،بیشتر بغلم کرد،موهامو ناز کرد و شروع کرد خوندن...با صدای آروم توی گوشم واسم میخوند...فک کنم تا حالا انقد آروم نبودم...یواش یواش چشمام گرم شد دیگه نفهمیدم چی شد ک خوابم برد...
-ئونسو،خانومم،عزیز دلم بیدارشو قشنگم دیرمون میشه هااا
+چی
-بیدار شو
+اووممم باشهه
چشمامو باز کردم دیدم دستشو گذاشته زیر سرش داره نگام میکنه
+سلام
-سلام بانوی من،خوب خوابیدی؟
+خیلییی،تو خوب خوابیدی؟
-مگه میشه خانمم واسه اولین بار تو بغلم بخوابه بد بخوابم
خندیدم
+بلند میشی بریم
-اهوم بریم
بلند شدم رفتم تو اتاق خودم،لباس پوشیدم،با بکهیون رفتیم سمت سالن
+نظرت چیه اتاقامون رو یکی کنیم
-از اینکه دلم بخواد یا نه که دلم میخواد اما جلو بچه ها خجالت میکشم
+اهوم اینم حرفیه،ولی یه فکری براش میکنم،من اون آرامش رو با هیچی عوض نمیکنم حتی اگه چانیول اذیتمون کنه
-فک کن اتاقامون یکی بشه چانیول مسخره بازیاش شروع نشه،از محالاته
رسیدم سالن دوباره از اون بکهیون مهربون شد بکهیون زور گو،همش تمرین سخت سخت بهم میداد آب هم نمیزاشت بخورم،میگفت وسط تمرین خوب نیست برات ضرر داره،ولی حتی اگه زور بگه بهم وقت هایی که کنارمه بهترین لحظه های زندگیمه...
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
۱۲.۱k
۰۲ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.