𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt²²"
𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt²²"
هیون: +آراااا میگمممم پاشووو
نالان نگاهش کردم و گفتم:_ چیههه؟! پاشدم بگووو
هیون: +آرا با کی قرار گذاشته بودییی؟!
با یادآوری اتفاقات دیشب غمگین تو جام نشستم.
آرا: _اون... اون پسره رو یادته؟!
هیون: +کدوم پسره؟!
آرا: _همونی که... تو فرودگاه.
چشماش گرد شد و دستش رو گذاشت روی ده..نش...
هیون: +خببببب؟! وااای آرااا چجوری پیداش کردیییی؟! تو عجب اعجوبه ای هستییی...
آرا: _آیشششش اتفاقییی شددد
هیون: +یعنی چی اتفاقی شد؟!
آرا: _هیون صداتو بیار پایین نمیخوام همه بفهمن که احمق...
هیون: +خب باشه.. آرومم.. فقط بگو اون پسره چه ربطی به اینکه تو عاشق یه خلافکار بشی داره؟!
آرا:_ چ...چی؟! خلا..خلافکار؟! من کی گفتم خلافکار؟! من اصن عاشق نشدم..
هیون: +دیشب گفتی!
آرا: _خ...خب همون پسره که اسمشم جونگکوکه دوست جونسو در اومد.
هیون:+ چیی؟!
آرا: _عامم خب وقتی جونسو دوستش رو دعوت کرده بود من دوباره اونو دیدم...
را..راستش من بهش حس پیدا کردم.
هیون:+ وااای شبیه فیلماااست آرا روانی شدی؟! خ..خب نمیفهمم دیشب چجوری...
آرا: _میگم... وقتی اومد اینجا بهم یه برگه داد که تو خوندیش
هیون هین بلندی کشید و با چشم هایی که داشت از حلقه بیرون میزد گفت:
هیون: +وایی.. یعنی نوشته رو اون بهت داده بود؟!
آرا: _آرهه
آرا: _وقتی رفتیم سر قرار... هیون تروخدا جیغ و داد نکن آروم باش خب؟!
هیون: +داری منو میترسونی... ن..نکنه خلافکارههه؟!
آرا:_ دقیقا (با ناراحتی)
هیون:+ چییییییییی یا خود خوااا
هیون: +آراااا میگمممم پاشووو
نالان نگاهش کردم و گفتم:_ چیههه؟! پاشدم بگووو
هیون: +آرا با کی قرار گذاشته بودییی؟!
با یادآوری اتفاقات دیشب غمگین تو جام نشستم.
آرا: _اون... اون پسره رو یادته؟!
هیون: +کدوم پسره؟!
آرا: _همونی که... تو فرودگاه.
چشماش گرد شد و دستش رو گذاشت روی ده..نش...
هیون: +خببببب؟! وااای آرااا چجوری پیداش کردیییی؟! تو عجب اعجوبه ای هستییی...
آرا: _آیشششش اتفاقییی شددد
هیون: +یعنی چی اتفاقی شد؟!
آرا: _هیون صداتو بیار پایین نمیخوام همه بفهمن که احمق...
هیون: +خب باشه.. آرومم.. فقط بگو اون پسره چه ربطی به اینکه تو عاشق یه خلافکار بشی داره؟!
آرا:_ چ...چی؟! خلا..خلافکار؟! من کی گفتم خلافکار؟! من اصن عاشق نشدم..
هیون: +دیشب گفتی!
آرا: _خ...خب همون پسره که اسمشم جونگکوکه دوست جونسو در اومد.
هیون:+ چیی؟!
آرا: _عامم خب وقتی جونسو دوستش رو دعوت کرده بود من دوباره اونو دیدم...
را..راستش من بهش حس پیدا کردم.
هیون:+ وااای شبیه فیلماااست آرا روانی شدی؟! خ..خب نمیفهمم دیشب چجوری...
آرا: _میگم... وقتی اومد اینجا بهم یه برگه داد که تو خوندیش
هیون هین بلندی کشید و با چشم هایی که داشت از حلقه بیرون میزد گفت:
هیون: +وایی.. یعنی نوشته رو اون بهت داده بود؟!
آرا: _آرهه
آرا: _وقتی رفتیم سر قرار... هیون تروخدا جیغ و داد نکن آروم باش خب؟!
هیون: +داری منو میترسونی... ن..نکنه خلافکارههه؟!
آرا:_ دقیقا (با ناراحتی)
هیون:+ چییییییییی یا خود خوااا
۴.۸k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.