P:𝟏𝟎•-•
P:𝟏𝟎•-•
تو این چهار روز یونگی با یونا خوب شده بود امروز دست یونا با چاقو بریده شده بود یعنی انگشتش و یونگی رفت و پانسمان کرد امروز روزی بود که فرداش باید میا به باباش میگفت یونگی دوسش داره یا نه برای همین ....
( شب)
میا: یونگی. یونا میشه یلحضا بیاین اتاق؟
یونا و یونگی: اوکی
میا: یونگی ببین ازت میخوام از من و یونا یکیو انتخاب کنی تا اون همسرت شه شروع کن یکیو انتخاب کن ببوسش
( یونگی دست هاش برای یک لحظه سرد شد تپش قلبش بالا رفت موضوع انتخاب مرگ و زندگی بود یونا و میا کیو انتخاب باید میکرد چه انتخاببی باید میکرد؟
تو این چهار روز یونگی با یونا خوب شده بود امروز دست یونا با چاقو بریده شده بود یعنی انگشتش و یونگی رفت و پانسمان کرد امروز روزی بود که فرداش باید میا به باباش میگفت یونگی دوسش داره یا نه برای همین ....
( شب)
میا: یونگی. یونا میشه یلحضا بیاین اتاق؟
یونا و یونگی: اوکی
میا: یونگی ببین ازت میخوام از من و یونا یکیو انتخاب کنی تا اون همسرت شه شروع کن یکیو انتخاب کن ببوسش
( یونگی دست هاش برای یک لحظه سرد شد تپش قلبش بالا رفت موضوع انتخاب مرگ و زندگی بود یونا و میا کیو انتخاب باید میکرد چه انتخاببی باید میکرد؟
۱۱.۹k
۲۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.