خرخره اش گیر پوتین بود و دهانش پر خون، قلبش درون دستانش و
خرخره اش گیر پوتین بود و دهانش پر خون، قلبش درون دستانش و دستانش زیر ساطور افعی های متحرک، قلبی که نمیخواست برای سرزمین بتپد میبایست اصلا نمیتپید. درین صورت خرخره ها مهمان اسلحه هایی میشد که گلوله ها را اشک میریخت. سرزمین مدت ها بود در غمی ابدی ته نشین میشد و جنازهی مردمانش همگی روی آب شناور میماند تا غذای کوسه ها شود. در نهایت تمام قلب هایی که برای سرزمین میتپید، به دست افعی ها زیر پا له میشد و قلب سرزمین له تر.ویروس منحوس و کثیفی بنام انسان باید از وجود تمام سرزمین ها پاک میشد، انسان های بی قلبی که تبدیل میشدند به افعی های فاحشه که انسانیتشان را به حراج میگذاشتند. انسانیتی که دیگر برای همه مرده بود. اینجا شده بود همان جهنم که ادیان ما را حواله میدادند تا بترسیم و انسان باشیم. در قبال کدام کار های نکردهمان جهنمی شدیم و زندگیمان با آتش افعی ها سوخت؟بعد از سوختن تمام وجودمان دیگر چه بدرد میخورد امید درونمان جوانه میزد یا نه؟
ما سوختگان سرزمین سوخته بودیم که هیچوقت سبز نمیشد. افعی ها هیچوقت تمام نمیشدند ولی ما تمام میشدیم. سوختگانی که دیگر نیاز نبود به آنها وعده باران بدهید.
محی.
:(امروز وی حرص زباله های اتمی روسیه که تو ایران دفن میشن( و باعث سرطان) رو هم خورد.
ما سوختگان سرزمین سوخته بودیم که هیچوقت سبز نمیشد. افعی ها هیچوقت تمام نمیشدند ولی ما تمام میشدیم. سوختگانی که دیگر نیاز نبود به آنها وعده باران بدهید.
محی.
:(امروز وی حرص زباله های اتمی روسیه که تو ایران دفن میشن( و باعث سرطان) رو هم خورد.
۲۵.۹k
۰۴ آبان ۱۴۰۱