خواب دیده بود در سرزمینی غریب، رهبر مردمی غریب شده است. و
خواب دیده بود در سرزمینی غریب، رهبر مردمی غریب شده است. وقتی محمد او را بیدار کرد، حال غریبی داشت. بعد از نماز صبح روی ارتفاعات کردستان، در سجده خواب دیده بود؛ همان سالهای شصت. محمد گفته بود تعبیرش شهادت در کشوری غریب است. حالا که سه بار برای رفتن رسول استخاره کرده بود و هر سه بار تعبیرش این بود که دنیایش نه؛ اما آخرتش خوب است، یاد این خواب افتاده بود، خوابی که رسول ده سال پیش دیده بود و او تعبیرش کرده بود.
«دفعه اول و دوم گفتم: « راه برگشت ندارد. » پرسید: « حتماً؟ » گفتم: « حتماً. » گفتم: « نرو بوسنی. آنجا خونت هدر میرود. بابا جنگ تمام شده، بمان پیش خانوادهات. درسَت را تمام کن. بوسنی هرزگوین به تو چه ربطی دارد؟ »
ساکت بود. گفتم: « تو عاقبت به خیری. نرو، بمان بالای سر بچههایت. خداییش بوسنی کجای دنیاست. تازه خودت میگویی آنها متحد صدام در هشت سال جنگ بودند. »
گفتم: « مگر تو یکی هستی؟ » حرفم منطق نداشت. میدانستم اما نمیخواستم برود. گفت: « نماینده رهبری آمده جواب میخواهد. »، وقتی دیدم نمیتوانم جلویش را بگیرم. آخرین تلاشم را کردم و گفتم: « یادت باشد هرجا میروی 《 وجعلنا 》بخوانی. همیشه بخوان. بخوان که شهید نشوی و برگردی بالای سر زن و بچهات. » خندید.😊
«دفعه اول و دوم گفتم: « راه برگشت ندارد. » پرسید: « حتماً؟ » گفتم: « حتماً. » گفتم: « نرو بوسنی. آنجا خونت هدر میرود. بابا جنگ تمام شده، بمان پیش خانوادهات. درسَت را تمام کن. بوسنی هرزگوین به تو چه ربطی دارد؟ »
ساکت بود. گفتم: « تو عاقبت به خیری. نرو، بمان بالای سر بچههایت. خداییش بوسنی کجای دنیاست. تازه خودت میگویی آنها متحد صدام در هشت سال جنگ بودند. »
گفتم: « مگر تو یکی هستی؟ » حرفم منطق نداشت. میدانستم اما نمیخواستم برود. گفت: « نماینده رهبری آمده جواب میخواهد. »، وقتی دیدم نمیتوانم جلویش را بگیرم. آخرین تلاشم را کردم و گفتم: « یادت باشد هرجا میروی 《 وجعلنا 》بخوانی. همیشه بخوان. بخوان که شهید نشوی و برگردی بالای سر زن و بچهات. » خندید.😊
۳۴۸
۰۲ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.