مافیای من
#مافیای_من
p: 83
ادامه
پشیمون نگاه کردن چان شدم به سمت دره خروجی بیمارستان رفتم و بعدش پارکینگ
با وارد شدم اعضا رو شونو به سمت من برگردوندن و منم هیچ اهمیتی به نگاهشون نکردم و فقط به سمت ماشینم رفتم و گفتم
ا.ت: محض اطلاع هرکی سوار ماشین خودش بشه که چان در جواب این حرفم گفت
چان: ما فقط ی دونه ماشین داریم که فقط 7نفر توش جا میشن پس میتونی ی زحمت بکشی فلیکسو به فرزند خونگی قبول کنی به قیافه مظلوم
فلیکس نگاه کردم هرچند دلم برا این نگاها نمیسوزه و فقط چون جا نداشتن گفتم اوکی پس فلیکسو بفرستین ماشین من
بعد از سوار کردن فلیکس ماشینو روشن کردم و شروع به حرکت کردم
توی راه سکوت مهمون منو فلیکس بود که مثل همیشه فلیکس سکوتمون رو شکست
فلیکس: کی قراره شوع کنیم
ا.ت: دقیق نمیدونم احتمالا فردا یا روز بعدش
ولی ی چیزی منو میترسونه...........
p: 83
ادامه
پشیمون نگاه کردن چان شدم به سمت دره خروجی بیمارستان رفتم و بعدش پارکینگ
با وارد شدم اعضا رو شونو به سمت من برگردوندن و منم هیچ اهمیتی به نگاهشون نکردم و فقط به سمت ماشینم رفتم و گفتم
ا.ت: محض اطلاع هرکی سوار ماشین خودش بشه که چان در جواب این حرفم گفت
چان: ما فقط ی دونه ماشین داریم که فقط 7نفر توش جا میشن پس میتونی ی زحمت بکشی فلیکسو به فرزند خونگی قبول کنی به قیافه مظلوم
فلیکس نگاه کردم هرچند دلم برا این نگاها نمیسوزه و فقط چون جا نداشتن گفتم اوکی پس فلیکسو بفرستین ماشین من
بعد از سوار کردن فلیکس ماشینو روشن کردم و شروع به حرکت کردم
توی راه سکوت مهمون منو فلیکس بود که مثل همیشه فلیکس سکوتمون رو شکست
فلیکس: کی قراره شوع کنیم
ا.ت: دقیق نمیدونم احتمالا فردا یا روز بعدش
ولی ی چیزی منو میترسونه...........
۱۱.۸k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.