تقلب
تقلب
#تکپارتی
sh3
به دیوار تکیه ام داد که با این کارش تقلام بیشتر شد
+ولممم کنن داری چیکار میکنییی.. جیغ...
_فک میکنم کسی که لباسای باز بپوشه و با یه پسر گرم بگیره از اینم خوشش میاد... چیشد تو که دیشب با اون پسره الدنگ خوب گرم گرفته بودی... تازه میخواس ببرتت تو اتاق توهم که داشتی میرفتی... چیشد یهو خانوم عوض شدن.. اگه من نبودم معلوم نبود چه غلطی قرار بود بکنین لعنتییی... داد..
با حرفش اتفاق دیشب یادم افتاد دیشب افتادم
فلش بک له شب قبل
ات
با بچه ها اومده بودیم بار منم تا خرخره مس کرده بودم دنیا دور سرم میچرخید نشسته بودم که الکلو مزه مزه میکردم که یه پسری اومد و نشست پیشم
پسره: بیبی گرل بیا بریم برا من شی
+برو اون طرف... با حالت مستی..
پسره: ناز نکن دیگه بیا
بلند شدم که اون پسرع هم بلند شد رفتم
پسره میخوایت بهم نزدبک شه که هاش دادم عقب
+مگه نمیگم برو اون طرف عوضیی... داد.. و حالت مستی پسره با خشم بلند شدو دستمو گرفت
پسر: از شهامتت خوشم اومد میخوام ببینم وقتی زیرم جون میدی چی کار میکنی هاا
از دستم گرفتو منو کشون کشون داشت میبرد اولش مقاومت کردم ولی زورم بهش نمیرسید منم دیگه بیخیال شدم داشت منو میبرد به سمت یکی از اتذق ها که....
جونگ کوک
داشتم با بچه ها حرف میزدم که به پسری لز دست یه دختر گرفته بودو اون کشون کشون با خودش میبرد دختره هم معلوم بود خیلی مسته چون نمیتونست درس راه بره و تلو تلو مبخورد وقتی از کنارم رد شدن فهمیدم که اون اتس با اعصبانیت به سمت تشون رفتم بعد از کمی بلخره پیداش کردم پسره میخواس لت رو ببوسه که خون جلو چشلمو گرفتو به سمتشون حرکت کردم و از پشت پسره رو گرفتمو به دیوار کولیدمش بعذ با مشت تو صورتش رفتم اونقدر زدمش که بیهپش شد بعد به سمت ات رفتمو یه سیلی خوتبوندم دم گوشش
_از این به بعد لباس باز بپوشی و بیای بارو عین سگ مست کنی عاقبتت به یه سیلی ختم نمیشه... کمی بلندو عصبی...
وقتی دیدم جوابی بلند تر گفتم
_فهمیدی.... داد...
+اهومم.. خنده..
پایان فلش بک
من گفتم تا شب میزارم ولی نگفتم تا کدوم شب🥒🫑
#تکپارتی
sh3
به دیوار تکیه ام داد که با این کارش تقلام بیشتر شد
+ولممم کنن داری چیکار میکنییی.. جیغ...
_فک میکنم کسی که لباسای باز بپوشه و با یه پسر گرم بگیره از اینم خوشش میاد... چیشد تو که دیشب با اون پسره الدنگ خوب گرم گرفته بودی... تازه میخواس ببرتت تو اتاق توهم که داشتی میرفتی... چیشد یهو خانوم عوض شدن.. اگه من نبودم معلوم نبود چه غلطی قرار بود بکنین لعنتییی... داد..
با حرفش اتفاق دیشب یادم افتاد دیشب افتادم
فلش بک له شب قبل
ات
با بچه ها اومده بودیم بار منم تا خرخره مس کرده بودم دنیا دور سرم میچرخید نشسته بودم که الکلو مزه مزه میکردم که یه پسری اومد و نشست پیشم
پسره: بیبی گرل بیا بریم برا من شی
+برو اون طرف... با حالت مستی..
پسره: ناز نکن دیگه بیا
بلند شدم که اون پسرع هم بلند شد رفتم
پسره میخوایت بهم نزدبک شه که هاش دادم عقب
+مگه نمیگم برو اون طرف عوضیی... داد.. و حالت مستی پسره با خشم بلند شدو دستمو گرفت
پسر: از شهامتت خوشم اومد میخوام ببینم وقتی زیرم جون میدی چی کار میکنی هاا
از دستم گرفتو منو کشون کشون داشت میبرد اولش مقاومت کردم ولی زورم بهش نمیرسید منم دیگه بیخیال شدم داشت منو میبرد به سمت یکی از اتذق ها که....
جونگ کوک
داشتم با بچه ها حرف میزدم که به پسری لز دست یه دختر گرفته بودو اون کشون کشون با خودش میبرد دختره هم معلوم بود خیلی مسته چون نمیتونست درس راه بره و تلو تلو مبخورد وقتی از کنارم رد شدن فهمیدم که اون اتس با اعصبانیت به سمت تشون رفتم بعد از کمی بلخره پیداش کردم پسره میخواس لت رو ببوسه که خون جلو چشلمو گرفتو به سمتشون حرکت کردم و از پشت پسره رو گرفتمو به دیوار کولیدمش بعذ با مشت تو صورتش رفتم اونقدر زدمش که بیهپش شد بعد به سمت ات رفتمو یه سیلی خوتبوندم دم گوشش
_از این به بعد لباس باز بپوشی و بیای بارو عین سگ مست کنی عاقبتت به یه سیلی ختم نمیشه... کمی بلندو عصبی...
وقتی دیدم جوابی بلند تر گفتم
_فهمیدی.... داد...
+اهومم.. خنده..
پایان فلش بک
من گفتم تا شب میزارم ولی نگفتم تا کدوم شب🥒🫑
۶.۶k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.