my before yo

🕯️🤍my before yo
من قبل از تو...
(غمگین)
تک پارتی......
(ویو ا.ت)
«امروز صبحِ 28 ژانویه ی 2024 سالگرد....
(فلش بک به یک سال قبل همین موقع)
(ویو ا.ت)
امروز قراره ازدواج کنم ولی بجای اینکه بهترین روز زندگیم باشه بد ترین روز زندگیمه بله همش بخاطر پدرمه اون منو مجبور کرد اصلا به احساسات من توجه میکنه؟ من بهش گفته بودم که جونگ کوک رو دوست دارم . من نمی‌دونم بعد از این ازدواج چه اتفاقی برای من و جونگ کوک میوفته ولی تمام تلاشم رو میکنم که از این عروسی فرار کنم...
(ویو کوک)
امروز ا.ت ازدواج می‌کنه و امروز بد ترین روز عمرمه و من میدونم که ا.ت نمی‌خواد با اون شخص که چه عرض کنم اون عوضی حرومزاده ازدواج کنه فقط بخاطر اون پدرش مجبوره من امروز باید ا.ت رو از این مراسم فراری بدم و مصمم حتی اگر این کار به ضررم تموم بشه
(ویو ا.ت)
الان ساعت 12:30و تقریباً همه ی مهمونا اومدن مامانم اومد تا صدام کنه
(مامان ا.ت:م.ت)
م.ت: دخترم شبیه ماه شدی عزیزم
ا.ت: مامان لطفاً تمومش کن خودت خوب میدونی من جونگ کوک رو دوست دارم و نمی‌خوام با این خر ازدواج کنم
م.ت: ا.ت خر چیه تو و اون دارین ازدواج میکنیم و اینکه کوک رو فراموش کن
ا.ت: مامان من تا آخر عمرم عاشق کوک میمونم حتی اگر این کار به ضررم تموم بشه....
م.ت: ا.ت دخترم الان مینهیوک ( اون حرومزاده ی خر) میاد و با اون میای پایین و این که به اون احترام بزار اون چند دقیقه دیگه همسرت میشه دخترم😊
ا.ت: به زور بغضم رو کنترل کردم و گفتم
ا.ت: مامان اصلا منو دوست داری؟( با بغض سگی)
م.ت: عزیزم معلومه این کار به صلاح توعه
ا.ت: .....
(چند مین بعد)
مینهیوک: میتونم بیام تو؟
ا.ت: بیا...( سرد)
مین هیوک: ا.ت عزیزم اینقدر سرد نباش امشب باهم خوش میگذرونیم(بیشور)
ا.ت: ههه شتر در خواب بیند پنبه دانه را(سرد و نیشخند عصبانی)
مین هیوک: ا.ت روی اعصاب من راه نرو نمی‌دونم با اون جونگ کوک جونت چیکار میکنم؟(نیشخند و حرص و عصبانی)
ا.ت: کاری به جونگ کوک نداشته باش وگرنه خودم با دستای خودم می‌کشمت
مین هیوک: واییی چه قدر ترسیدم(لحن مسخره)
ا.ت: امروز هر جوری شده فرار میکنم(توی دلش)
مین هیوک: بریم؟
ا.ت: خفه شو (با پا زد جای کور بینیش اره همونجا زد و فرار کرد)
مین هیوک: هم خودت هم جونگ کوک رو میکشم( آروم چون دردش اومده بود و روی دوتا زانوش نشسته بود)
....‌


ادامه داره....