ویو ات
(ویو ا.ت)
زدمش و فرار کردم رفتم از در پشتی ادماش دنبالم اومدن چی اون ماشین جونگ کوک بود داشت پیاده میشد
ا.ت: نه نه سوار شو بریم
کوک: ا.ت حالت خوبه
ا.ت : اره زود باش گاز بده
کوک: برای دوتامون بلیت گرفتم میریم فرودگاه
ات : مرسی که هستی باورم نمیشه که میخواستم با اون حرومی ازدواج کنم اههه
(فلش بک به فرودگاه)
کوک: بدو ات دنبالمونن
ا.ت: وایسا ( ا.ت کفشش رو در آورد )
ا.ت: بدو بریم با چیزی که دیدم خشکم زد و همه جیغ میزدن و کوک ایستاد
مین هیونک: ا.ت کجا با این عجله ( با تفنگ که روی کوک نشونه گرفته بود و نیشخند میزد)
کوک: به تو ربطی نداره و اون نیش کثیفتو ببند(استرس ولی بروی خودش نیورد)
مین هیوک: ا.ت من که گفتم ازت نمیگذرم هه
کوک: ا.ت برو منم میام فقط برو و به پشت سرت نگاه نکن بروو( برو رو با داد گفت)
(ویو ا.ت)
وقتی کوک گفت برم گفتم شاید الان مین هیوک ولمون کرده ولی تا برگشتم صدای شلیک اومد...
اون موقع فقط صدای زنگ توی گوشم میشنیدم و چشمام سیاهی میرفت وقتی برگشتم دیدم کوک خونی روی زمین افتاده و مین هیوک و افرادش رو دارن دستگیر میکنن و بقیه جیغ میزدن من خشکم زد و ناخواسته اشکام جاری شد و فقط صدای جیغ خودم رو شنیدم
ا.ت: کوک توروخدا بلند شو( گریه سگی با جیغ بنفش)
ا.ت: آمبولانس خبر کنین (جیغ و گریه)
(فلش بک به بیمارستان)
ا.ت: وقتی مین هیوک رو آوردن که ازش بازجویی کنم من دیگه خون جلوی چشمام رو گرفته بود
ا.ت: مین هیوک حرومی(جیغغغغغغغغغغ و گریه)
مین هیوک: (نیشخند)
ا.ت درحال مهکم زدن مین هیوک در حدی که بزور پلیسا جلوش رو گرفتن و از سرو کله مین هیوک خون میومد
ا.ت: عوضی حرومزاده انتقامم رو ازت میگیرم فقط صبر کن(جیغ و گریه)
(چندمین بعد از اینکه ا.ت آروم گرفت)
(ویو ا.ت)
چند ساعته که کوک توی اتاق عمله و من چشمام همش سیاهی میرفت که یهو دکتر اومد بیرون و همه رفتن سراغ در اتاق عمل و از چیزی که از دکتر شنیدم زبونم و بدنم قفل کردن و سیاهی...
وقتی بیدار شدم صدای مامانم و پرستار رو میشنیدم ای کاش هیچوقت بیدار نمیشدم
ا.ت: مامان
م.ت: آه دختر خدارو شکر سالمی حالت خوبه عزیزم متاسفم ولی
ا.ت: مامان کوک، کوک کجاس؟ من میخوام کوک رو ببینیم
م.ت: عزیزم نمیتونی متاسفانه کوک دیگه از پیشما رفته( خدا نکنه بچها این فیکه و ایشالا من به جای کوکبمیرم)
ا.ت: نه نه امکان نداره نه( داد و گریه شدید)
م.ت: ....
(پایان فلش بک)
درسته امروز سالگرد فوت کوکه( خدا نکنه ایشالا من پیشمرگش شم)
و من الان فرانسه زندگی میکنم و کوک همیشه پیشمن و در قلب منه ولی چیزی نمونده که من برم پیشش
چون دیگه تاقت ندارم
خداحافظ دنیای امروز . سیاهی تا ابد و روشنایی در دنیای کوک......»
{ پایان}........
ببخشید اگه بد بود اینو بجای فیک مقصد نامعلوم گذاشتم ..........
زدمش و فرار کردم رفتم از در پشتی ادماش دنبالم اومدن چی اون ماشین جونگ کوک بود داشت پیاده میشد
ا.ت: نه نه سوار شو بریم
کوک: ا.ت حالت خوبه
ا.ت : اره زود باش گاز بده
کوک: برای دوتامون بلیت گرفتم میریم فرودگاه
ات : مرسی که هستی باورم نمیشه که میخواستم با اون حرومی ازدواج کنم اههه
(فلش بک به فرودگاه)
کوک: بدو ات دنبالمونن
ا.ت: وایسا ( ا.ت کفشش رو در آورد )
ا.ت: بدو بریم با چیزی که دیدم خشکم زد و همه جیغ میزدن و کوک ایستاد
مین هیونک: ا.ت کجا با این عجله ( با تفنگ که روی کوک نشونه گرفته بود و نیشخند میزد)
کوک: به تو ربطی نداره و اون نیش کثیفتو ببند(استرس ولی بروی خودش نیورد)
مین هیوک: ا.ت من که گفتم ازت نمیگذرم هه
کوک: ا.ت برو منم میام فقط برو و به پشت سرت نگاه نکن بروو( برو رو با داد گفت)
(ویو ا.ت)
وقتی کوک گفت برم گفتم شاید الان مین هیوک ولمون کرده ولی تا برگشتم صدای شلیک اومد...
اون موقع فقط صدای زنگ توی گوشم میشنیدم و چشمام سیاهی میرفت وقتی برگشتم دیدم کوک خونی روی زمین افتاده و مین هیوک و افرادش رو دارن دستگیر میکنن و بقیه جیغ میزدن من خشکم زد و ناخواسته اشکام جاری شد و فقط صدای جیغ خودم رو شنیدم
ا.ت: کوک توروخدا بلند شو( گریه سگی با جیغ بنفش)
ا.ت: آمبولانس خبر کنین (جیغ و گریه)
(فلش بک به بیمارستان)
ا.ت: وقتی مین هیوک رو آوردن که ازش بازجویی کنم من دیگه خون جلوی چشمام رو گرفته بود
ا.ت: مین هیوک حرومی(جیغغغغغغغغغغ و گریه)
مین هیوک: (نیشخند)
ا.ت درحال مهکم زدن مین هیوک در حدی که بزور پلیسا جلوش رو گرفتن و از سرو کله مین هیوک خون میومد
ا.ت: عوضی حرومزاده انتقامم رو ازت میگیرم فقط صبر کن(جیغ و گریه)
(چندمین بعد از اینکه ا.ت آروم گرفت)
(ویو ا.ت)
چند ساعته که کوک توی اتاق عمله و من چشمام همش سیاهی میرفت که یهو دکتر اومد بیرون و همه رفتن سراغ در اتاق عمل و از چیزی که از دکتر شنیدم زبونم و بدنم قفل کردن و سیاهی...
وقتی بیدار شدم صدای مامانم و پرستار رو میشنیدم ای کاش هیچوقت بیدار نمیشدم
ا.ت: مامان
م.ت: آه دختر خدارو شکر سالمی حالت خوبه عزیزم متاسفم ولی
ا.ت: مامان کوک، کوک کجاس؟ من میخوام کوک رو ببینیم
م.ت: عزیزم نمیتونی متاسفانه کوک دیگه از پیشما رفته( خدا نکنه بچها این فیکه و ایشالا من به جای کوکبمیرم)
ا.ت: نه نه امکان نداره نه( داد و گریه شدید)
م.ت: ....
(پایان فلش بک)
درسته امروز سالگرد فوت کوکه( خدا نکنه ایشالا من پیشمرگش شم)
و من الان فرانسه زندگی میکنم و کوک همیشه پیشمن و در قلب منه ولی چیزی نمونده که من برم پیشش
چون دیگه تاقت ندارم
خداحافظ دنیای امروز . سیاهی تا ابد و روشنایی در دنیای کوک......»
{ پایان}........
ببخشید اگه بد بود اینو بجای فیک مقصد نامعلوم گذاشتم ..........
- ۱۹.۰k
- ۲۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط