دختر اجاره ای 🕸🖤
دختر اجاره ای 🕸🖤
𝐩𝐚𝐫 ³⁴
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍
رسیدن شرکت و کارای مدلیست شدن رو انجام دادن
خسته و کوفته رفتن خونه روی مبل خودشونو پرت
کردن و نفس عمیقی کشیدن
تهیونگ: آخیش بالاخره اوکی شد😮💨
جنی که پشتشو به تهیونگ کرده بود و با موهاش بازی
میکرد که به نظر غمگین میومد و خجالت زده که
نمیتونست به تهبونگ نگاه کنه و بغض کرده بود
با بی میلی و خستگی جوابشو داد: آره.. بالاخره تموم شد😮💨
تهیونگ ناراحتیشو فهمید..
به جنب نزدیک تر شد و از پشت بغلش کرد
تهیونگ: هنوز از دستم ناراحتی؟
جنی سرشو به نشونه ی نه تکون داد
تهیونگ: پس چیشده؟
جنی بغضش ترکید و زد زیر گریه
تهیونگ دستپاچه شده بود و نمیدونست چی بگه..
فقط محکم بغلش کرد..
تهبونگ جنی رو درک میکرد، جنی از گذشتش میترسید
هر لحظه به یادش می افتاد و نمی تونست فراموش
کنه که چه بلاهایی سرش اومد
جنی صورتشو سمت تهیونگ برد و گفت: راستش..
خودمم دوست دارم بچه داشتع باشیم ولی..
میترسم..میترسم که، اون.. اگه یوقت بزرگ بشه و
بفهمه چی؟ اون از من متنفر میشه
من همش احساس میکنم یکی دنبالمه.. وقتی تنهام
صدای نفس کشیدن های یکی از پشتم میاد، همش
احساس میکنم اون برمیگرده
(استرس گرفت و نمیتونست نفس بکشه و ادامه ی حرفشو بگه)
بیشتر گریه کرد
تهیونگ با جدیت تمام به جنی گفت: انتقامتو میگرم از
کسی که این کارو باهات کرد
منتظر پارتای بعد باشید که قراره از این به بعد هبجانش بیشتر بشه😯
𝐩𝐚𝐫 ³⁴
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍
رسیدن شرکت و کارای مدلیست شدن رو انجام دادن
خسته و کوفته رفتن خونه روی مبل خودشونو پرت
کردن و نفس عمیقی کشیدن
تهیونگ: آخیش بالاخره اوکی شد😮💨
جنی که پشتشو به تهیونگ کرده بود و با موهاش بازی
میکرد که به نظر غمگین میومد و خجالت زده که
نمیتونست به تهبونگ نگاه کنه و بغض کرده بود
با بی میلی و خستگی جوابشو داد: آره.. بالاخره تموم شد😮💨
تهیونگ ناراحتیشو فهمید..
به جنب نزدیک تر شد و از پشت بغلش کرد
تهیونگ: هنوز از دستم ناراحتی؟
جنی سرشو به نشونه ی نه تکون داد
تهیونگ: پس چیشده؟
جنی بغضش ترکید و زد زیر گریه
تهیونگ دستپاچه شده بود و نمیدونست چی بگه..
فقط محکم بغلش کرد..
تهبونگ جنی رو درک میکرد، جنی از گذشتش میترسید
هر لحظه به یادش می افتاد و نمی تونست فراموش
کنه که چه بلاهایی سرش اومد
جنی صورتشو سمت تهیونگ برد و گفت: راستش..
خودمم دوست دارم بچه داشتع باشیم ولی..
میترسم..میترسم که، اون.. اگه یوقت بزرگ بشه و
بفهمه چی؟ اون از من متنفر میشه
من همش احساس میکنم یکی دنبالمه.. وقتی تنهام
صدای نفس کشیدن های یکی از پشتم میاد، همش
احساس میکنم اون برمیگرده
(استرس گرفت و نمیتونست نفس بکشه و ادامه ی حرفشو بگه)
بیشتر گریه کرد
تهیونگ با جدیت تمام به جنی گفت: انتقامتو میگرم از
کسی که این کارو باهات کرد
منتظر پارتای بعد باشید که قراره از این به بعد هبجانش بیشتر بشه😯
۶.۸k
۲۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.