موندن بهانه میخواد

- موندن بهانه می‌خواد ؛
وقتی توی دلگيرترين غروب هفته چشمات رو میبندی . .
بغضت رو می‌خوری .
دار و ندارت رو می‌ريزی تویِ خودت .
يعنی بريدی!
وقتی خودت رو صفر می‌كنی و از خاطراتت می‌زنی بيرون .
يعنی ديگه دليلی برای موندن نداری ؛
انگار خيلی زودتر از اينها بايد می‌فهميدی .
بندِ ناف بريده شده رو به زور گره نمی‌زنن . چقدر دير فهميدی ؛
برای موندن، بايد كسی می‌بود .
تا بودنت رو به چنگ و دندون بكشه.
اما نبود .
بايد كسی میبود تا ترس از نبودنت ؛
كابوس همه‌ی عمرش بشه .
اما نشد .
چقدر دير فهميدی از يه جايی به بعد ؛
بايد نباشی، بايد نمونی، بايد بری .
وقتی ‹ اتفاقِ كسی › نيستی .
موندن، بهانه می‌خواست :))!♥️'🎼

#پویا_جمشیدی
دیدگاه ها (۱۴۰)

- من حتی آرزوهایم را ك می‌خواستم با او به حقیقت بپیوندد را ه...

- یه دوستی داشتم تو اوجِ حالِ خوب و بگو بخندهامون یهو ساکت م...

- دیدی بعضی وقتا از شدت درد نمیتونی حتی اون درد رو توضیح بدی...

- یادمه روزی که داشت میرفت بهش گفتم ك ببین منو ؛من خیلی دوست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط