به خونش رسیدیم.این خونه نبود قصر بود بخدا. داخل خونه رفتی
به خونش رسیدیم.این خونه نبود قصر بود بخدا. داخل خونه رفتیم و یه خانم مسن رو دیدیم که اجومای خونه بود و چهارتا خدمتکارم داشتن.
اون پسره ازم خواست روی مبل بشینم و کمی صحبت کنیم.
_خب، اسمت چیه؟
+سو... سوجون
_چند سالته؟
+22
_خب، یکم از خودت بگو
+امم، وقتی هشت سالم بود مادرم مرد، از اون موقع بابام سر هرچی که داشتیم قمار کرد همشونو هم باخت، اول عمارتمونو بعد ماشینامون بعد هم پولاشو...
+همیشه وقتی قمارو میباخت... منو کتک میزد
قطره اشکی از چشمم چکید و پاکش کردم.
+حتی چندبار دست به خودکشی هم زدم ولی خب...نشد
+این کبودی ها هم جای...کتکاییه که پدرم بهم زده
+خب شما... اسمتون چیه؟
_کیم تهیونگ، میتونی تهیونگ یا ته صدام کنی
_و در ضمن، انقد رسمی حرف نزن و باهام راحت باش
+امم، باشه
_من از خونه میرم بیرون، برو پیش اجوما اتاقتو بهت نشون بده و سایزت هم بهش بگو چند دست لباس برات سفارش بده
+امم، باشه
تهیونگ از خونه بیرون رفت و اجوما اومد پیشم.
=خب دخترم، اسمت چیه؟ چند سالته؟
+جانگ سوجون هستم،22سالمه
(یکم حرف میزنن دیگه
گشادم خودتی 🗿)
به اتاقم رفتم و روی تخت نشستم.
اون پسره ازم خواست روی مبل بشینم و کمی صحبت کنیم.
_خب، اسمت چیه؟
+سو... سوجون
_چند سالته؟
+22
_خب، یکم از خودت بگو
+امم، وقتی هشت سالم بود مادرم مرد، از اون موقع بابام سر هرچی که داشتیم قمار کرد همشونو هم باخت، اول عمارتمونو بعد ماشینامون بعد هم پولاشو...
+همیشه وقتی قمارو میباخت... منو کتک میزد
قطره اشکی از چشمم چکید و پاکش کردم.
+حتی چندبار دست به خودکشی هم زدم ولی خب...نشد
+این کبودی ها هم جای...کتکاییه که پدرم بهم زده
+خب شما... اسمتون چیه؟
_کیم تهیونگ، میتونی تهیونگ یا ته صدام کنی
_و در ضمن، انقد رسمی حرف نزن و باهام راحت باش
+امم، باشه
_من از خونه میرم بیرون، برو پیش اجوما اتاقتو بهت نشون بده و سایزت هم بهش بگو چند دست لباس برات سفارش بده
+امم، باشه
تهیونگ از خونه بیرون رفت و اجوما اومد پیشم.
=خب دخترم، اسمت چیه؟ چند سالته؟
+جانگ سوجون هستم،22سالمه
(یکم حرف میزنن دیگه
گشادم خودتی 🗿)
به اتاقم رفتم و روی تخت نشستم.
۱.۹k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.